علی میرعرب

تبلیغ در فضای مجازی

علی میرعرب

تبلیغ در فضای مجازی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

آموزه های شیعه

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۵ ب.ظ

http://www.shamela.ws

پیشگفتار

مقدمه
بى تردید معرفت و شناخت، پایه و بنیاد باورها و جهت گیرى انسان را شکل مى دهد، چنانچه معرفت آدمى از یقین و استدلال سرچشمه بگیرد، ایمان و باورهاى او اطمینان بخش و در نهایت نقش روشن گرى را در ابعاد گوناگون زندگى در پى خواهد داشت. اگر معرفت شناسى، بدون مطالعه و از روى تقلید کورکورانه، باشد نه تنها ارزشى ندارد بلکه نام معرفت بر آن نمى توان نهاد.
از این رو، اسلام پیروان خود را به معرفت، دانش و خردمندى فراخوانده است، گواه این مطلب آیات و روایات فراوانى است که در قرآن وسنّت وجود دارد. (هَلْ یَسْتَوِى الَّذِینَ یَعْلَمونَ وَ الَّذینَ لایَعْلَمُونَ) 1 آیا دانایان و نادانان مساوى هستند؟!
امام على (ع) فرمود: «ما مِنْ حَرکَة الاّ وَ أنْتَ مُحْتاجٌ فیها الَى الْمَعرِفَة» 2.

(1/9)

هیچ حرکتى نیست جز آن که تو به شناخت و معرفت آن نیازمندى.
معرفت و آگاهى، چراغ روشنى است که مسیر انسان را در تاریکى ها، حیرت ها روشن ساخته و انسان را رهنمود مى نماید، بیشترین نقش آن در باورهاى مذهبى و دینى است. عالمان و دانشمندان ادیان الهى بویژه علماى اسلامى درباره جایگاه و معرفتِ باورها، سخن گفته و تبیین نموده اند، امّا گاه تعصب ها و هواى نفسانى اجازه رسیدن به حقیقت را نمى دهد. یکى از مشکلاتى که امروز با آن روبرو هستیم، بلکه پیشینیان ما نیز با آن روبرو بودند مذاهب گوناگونى است که در بین مسلمانان رواج دارد، هر چند مذاهب اسلامى مشترکات فراوانى دارند و تمامى آنان در نام اسلام جمع اند، ولى اختلافات اساسى نیز وجود دارد که ضرورت دارد هر مسلمان آگاه براساس وظیفه اى که خداوند برعهده او نهاده، با معرفت یقینى انتخاب نماید، و به خوبى درباره مذاهب گوناگون و نقاط قوت و ضعف قضاوت و داورى نماید. چنان که امام صادق (ع) به جوانان هشدار داده و فرموده اند: «لَوْ أَتَیْتُ بِشَابًّ مِنْ شَبَابِ الشِّیعَة لا یَتَفَقَّهُ لأدَّبْتُهُ».3 اگر جوانى از جوانان شیعه را ببینم که در صدد فهم و شناخت دین خودش نباشد او را ادب مى کنم.

(1/10)

از این رو شایسته است که زمینه هاى شناخت و معرفت بویژه براى جوانان آماده شود تا افزون بر آگاهى هاى دینى، باورها و آموزه هاى مذهب شیعه را با معرفت بیشترى برگزینند. و از سویى اهمیت این بحث در عصر کنونى بیشتر احساس مى شود چرا که شیعیان جهان به خاطر محتواى آموزه هاى مذهبى وسرگذشت تاریخى خویش ویژگى هایى را با خود همراه ساخته اند که امروزه تشیع را به عنوان یک مذهب پویا وداراى ظرفیت هاى بالقوه زیاد براى نقش آفرینى در تحولات آینده جهان مطرح نموده است. این آموزه ها، مذهب شیعه را به دکترین پیشرو جهان اسلام تبدیل ساخته است. بدین جهت دشمنان اسلام، با برنامه ریزى واختصاص هزینه هاى فراوانى، برعلیه آموزهاى شیعه از هر وسیله اى استفاده مى کند. گواه این سخن، مطلبى است که اخیراً کتابى در آمریکا منتشر شده است، در این کتاب مصاحبه مفصل دکتر مانیکل برانت، دست راست رئیس سابق سیا و عضو مهم بخش سازمان سیا آمده است. وى در این مصاحبه از اسرار تکان دهنده اى پرده برمى دارد و کارکنان سیا را به فساد مالى بودجه نهصد ملیون دلارى ویژه فعالیت علیه تشیع متهم کرده است. (گفتنى است دکتر مانیکل مدت مدیدى در بخش مذکور فعالیت داشته لیکن چندى پیش به خاطر فساد مالى وادارى از کار برکنار شد.) دکتربرانت، مى گوید: «عالم اسلام از قرن هاپیش تحت تسلط دولت هاى غربى بوده است گرچه در قرن گذشته اغلب کشورهاى

(1/11)

مقدمه

اسلامى آزاد شده اند ولى غرب برآزادى، استقلال، سیاست، تعلیم وفرهنگ آنها مسلط بوده به ویژه نظام سیاسى واقتصادى این کشورها در کنترل ما بوده است. انقلاب اسلامى ایران در سال 1979 سیاست هاى ما را خیلى متضرر کرد. نخست افراد ما گمان مى کردند این پدیده، انعکاس طبیعى سیاست هاى ناقص وغلط و جبر و خفقان بى نهایت شاه ایران است که عناصر مذهبى نیز در حال بهره گیرى از آن هستند و ما بعد از برکنارى شاه ایران مى توانیم افراد مطلوب خود را روى کار آوریم. بعد از ناکامى شدید آمریکا در دو سه سال اول و بعد از رشد روزافزون بیدارى اسلام، نفرت علیه غرب ونیز پس از ظهور جوش و خروش انقلابى در شیعان کشورهایى چون لبنان، عراق، کویت، بحرین وپاکستان، در نهایت گردهم آیى بزرگ مقامات بلندپایه سیا برگزار گردید که در آن نماینده نیز شرکت نمود، در این MIX سرویس شهرت یافته مخفى انگلیس به نام گردهم آیى تایید شد که انقلاب ایران در باطن، عوامل وحقایق دیگرى نیز دارد که محکم ترین آن عوامل اصول رهبرى سیاسى ایران براى مرجع کل مذهبى توسط اسلام شیعى و شهادت حسین (ع) نوه پیامبر اسلام در 1400 سال پیش است که شیعه از قرن ها پیش عزادارى او را با بروز غم و اندوه بى نهایت انجام مى دهد. به خاطر همین دو فاز است که شیعیان از مسلمان هاى دیگر فعال تر و متحرک تر دیده مى شوند، در همین گردهم آیى تصویب شد براى اسلام شیعى و براى برنامه ریزى در این مورد یک شعبه جداگانه تاسیس شود و

(1/12)

در نخستین گام بودجه چهل ملیون دلارى براى آن اختصاص یافت». وى مى افزاید: «براى این پروژه، سه مرحله در نظر گرفته شد:
1 جمع آورى اطلاعات.
2. اهداف کوتاه مدت، تبلیغات علیه شیعه و راه اندازى آشوب هاى شیعه و سنى.
3. اهداف دراز مدت، خاتمه تشیع با عملى شدن اهداف دراز مدت! براى اجراى مرحله اول، تعدادى از پژوهش گران به نقاط مختلفى از جمله پاکستان اعزام شدند واطلاعات جمع آورى شده را در قالب طرح ها و پروژه هاى تحقیقاتى ارسال نمودند، اسامى این افراد در کتاب مذکور درج شده است».
دکتر برانت مى گوید: بعد از نظر سنجى هاى ابتدایى و جمع آورى اطلاعات در امور شیعیان تمام کشورها، نقاط مشترک زیر به دست آمد: مراجع شیعه، سرچشمه اصلى قدرت این مذهب هستند ودر تاریخ طولانى تشیع، هیچ وقت باحاکم غیر اسلامى بیعت نکردند وحتى به علت فتواى یک مرجع وقت، «آیت الله العظمى شیرازى» انگلیس نتوانست داخل ایران فعالیت کند. وى مى افزاید: عراق بزرگترین مرکز علمى شیعه بوده که صدام با تمام توان و سعى و کوشش، نتوانست آن را بخرد و مجبور به بستن آن شد، در حالى که قم در مرکز ایران تخت شاهنشاهى را بر هم چید و با آمریکا نبرد کرد، در لبنان نهضت آیت الله موسى صدر ارتش هاى انگلیس، فرانسه و اسرائیل را مجبور به فرار کرد وبعد بزرگ ترین مزاحم اسرائیل را به شکل حزب الله به وجود آورد. از این رو ما به این نتیجه رسیدیم که با تصادم مستقیم با شیعیان ضرر زیاد و پیروزى کم است و لذا باید پشت پرده کار کرد، باید افرادى که با شیعه اختلاف نظر دارند علیه

(1/13)

شیعه منظم و مستحکم کرده و شایعه کافر بودن شیعه ها گسترش داده شود و آنها را با تبلیغات منفى از جامعه جدا نمود، باید افراد کم سواد و بى سواد را جمع کرده تقویت نماییم تا علیه شیعیان بجنگند. از سوى دیگر باید یک جبهه تمام عیار علیه مراجع تشیع گشوده شود تا بین مردم مورد نفرت قرار گیرند!
در همین رابطه دکتر مانیکل برانت با اشاره به تأثیر مراسم عزادارى اباعبدالله الحسین (ع) مى نویسد: این سخنرانى و این مستمعین براى ما مهم هستند، زیرا از همین عزادارى و مجالس، در شیعه ها، جوش و
خروش به وجود مى آید، لذا ما بخشى از بودجه را اختصاص داده ایم براى به دست گرفتن سخنرانان و مستمعین تا در مرحله اول، افرادى از شیعه که پول پرست بوده و عقاید آنها سست باشد شناسایى گردد تا به وسیله آنها در عزادارى ها رسوخ پیدا کنیم.
از این افراد کارهاى زیر خواسته مى شود:
1. به وجود آوردن و یا سرپرستى مداحانى که معرفت و عقاید شیعه را ندارند.
2. کمک مالى به افرادى از شیعه که بتوانند با نوشتار خود عقاید و مراکز شیعه را هدف قرار دهند و بنیانهاى تشیع را منهدم سازند.
3. حفظ و اضافه رسومى در مراسم عزادارى که با عقاید خود شیعه منافى باشد.
لذا لازم است براى حسن اجراى این طرحها، مداحان فوق تشویق

(1/15)

شوند تا تشیع از یک مذهب داراى قوت منطقى به مذهب درویشى محض تبدیل و از درون پوچ و تو خالى گردد.
4. علیه مرجعیت با تحقیق، مطالب فراوانى جمع شده و در اختیار نویسنده هاى پول پرست و بى نام داده شود تا پس از تحلیل و بررسى، بین مداحان و عوام شیعه پخش نمایند.
وى تأکید مى کند: با اجراى این طرحها پیش بینى مى شود تا سال دو هزار و ده میلادى، دوران مرجعیت یا به عبارت دیگر مرکزیت تشیع خاتمه مى یابد و با بروز جنگهاى مسلحانه بین شیعه و مخالفان، شیعه هاى باقى مانده نیز پراکنده خواهند شد!.4
در این راستا، نوشتار دوم را پیرامون مهمترین آموزه ها واندیشه هاى شیعه به اختصار تقدیم مى کنیم، به امید آن که مسلمانان به ویژه شیعیان به هویت وماهیت مذهب پویا و جاذب شیعه آگاهى بیشترى پیدا نمایند وبدانند که از سوى پیامبراسلام (ع) چه گوهر گران بهایى در اختیار آنان قرار گرفته، بدین جهت بایستى باتمام وجود از آن حفاظت نمود وتوطئه هاى دشمنان را با برنامه ریزى وانسجام ناکام و خنثى کرد.

(1/16)

(1/17)

فصل نخست: آموزه هاى اعتقادى و اصولى شیعه…

(1/10)

(1/11)

نخستین مسأله اساسى در شناخت مذهب، روند شکل گیرى، تاریخ پیدایى و چگونگى رشد و گسترش آن است که در نوشتار پیش بدان پرداخته شده است.
در این نوشتار به گوشه هایى از آموزه هاى مهمى که چهره مذهب شیعه را براى پیروان و سایر مسلمانان روشن مى سازد خواهیم پرداخت. این آموزه ها یک پیام اساسى دارد و آن این که اسلام راستین در متن مذهب شیعه نهفته است. از آنجا که گاهى به مذهب شیعه از بیرون نگاه مى شود و گاه از درون، در اینجا نگرش ما گسترده تر از نگاه بیرونى و یا درونى است به عبارت دیگر نگاه ما در این نوشتار براى تبیین آموزه هاى

(1/12)

شیعه نگاه درونى و بیرونى به مذهب است. امید است خوانندگان با نقدها و پیشنهادات سازنده خود ما را در تکمیل بحث یارى رسانند.

1.شکل گیرى شیعه همراه با پیش رفت اسلام…
نخستین آموزه شیعه که بسیار اهمیت دارد روند شکل گیرى آن از آغاز آشکار شدن اسلام تا دوران بعدى است، تبیین مفصل این بحث در نوشتار قبلى همراه با مقایسه پیدایى مذاهب اهل سنت، آمد امّا در اینجا به طور اختصار در قالب یک آموزه یادآور مى شویم.
شیعه در لغت به معناى پیرو، یار و یاور آمده است امّا در اصطلاح به معناى پیروان حضرت على (ع) که پس از رحلت پیامبر (ص) معتقد به امامت آن حضرت بودند و این امامت را از راه نّص و دستور خداوند بزرگ مى دانند.
لازم به یادآورى است که با گذشت زمان، شیعه شکل عینى به خود گرفته و حدود آن مشخص شده است، و افرادى که منحرف شده و راهى جز از راه امامان معصوم برگزیدند از مسیر شیعه خارج شدند. بدین جهت واژه شیعه، بر شیعه اثنى عشر به کار مى رود و گروههاى دیگر نظیر: غلات، و سایر گروه هاى منحرف را شامل نمى شود.

(1/11)

بدین جهت علماى شیعه در طول تاریخ از این گروه ها برائت جسته اند و نیز از کسانى که به ساحت مقدس اهل بیت: اهانت و سبّ و لعن نموده، برائت مى جویند. البته برخى از نویسندگان غیر شیعه واژه شیعه را براساس تصور خود به معنایى مى پندارند که فرقه هاى انحرافى مثل غلات را در برمى گیرد، بر این اساس در داورى هاى خود به اشتباه رفته اند.چرا که از یک سو غالیان و کسانى را که درباره برخى از امامان اهل بیت: غلو و زیاده روى نموده و خدا دانسته اند، از شیعیان به شمار آورده، و از سوى دیگر هر کسى که تنها محبّت اهل بیت: را اظهار نماید و یا مطلب و روایتى را بر علیه بنى امیه نقل کند او را شیعه مى دانند، در صورتى که هیچ یک از این دو گروه شیعه نیستند بلکه شیعه کسى است که على (ع) و یازده تن از فرزندان ایشان را بندگان صالح و امام و حجّت خدا بر خلق مى داند. شیعه یعنى کسى که دین و آیین خود را از قرآن و سنت و سنت را از طریق اهل بیت پیامبر فرا مى گیرد، چرا که در قرآن به صراحت مى فرماید: به حقیقت قرآن جز افراد مطهر و پاک دست پیدا نمى کنند «لایَمَسُّهُ الا المُطَهَّرون» و تطهیر عبارت است از پاک شدن از پلیدى ها معنوى نظیر: شرک، گناه و هوا و هوس نفسانى. و این ویژگى را جز پیامبر و اهل بیت آن حضرت دارا نمى باشند. زیرا قرآن مى فرماید: «انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» بدین جهت پیامبر اسلام براى پس از خودشان دو مرجع را به امت اسلامى معرفى فرموده اند، که عبارت است از قرآن و اهل بیت. روشن است که سنت از اهل بیت جدا نیست زیرا همان طورى که اهل بیت به حقیقت قرآن دست یافته اند حقیقت سنت را نیز در اختیار دارند.

نام شیعه در قرآن و روایات

نام شیعه را بایستى در گفتار و سخنانى که از جانب شارع مقدس آمده جست و جو نمود. قرآن کریم واژه شیعه را درباره حضرت ابراهیم (ع) به کار برده است (اًّنَّ مِنْ شیعَتِه لابراهیم) 7 یعنى حضرت ابراهیم از پیروان حضرت نوح مى باشد. (ضمیر شیعته به حضرت نوح بر مى گردد).

همچنین درباره حضرت موسى فرماید: (فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلان هَذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هَذا مِنْ عَدُوّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذى مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذى مِنْ عَدُوِّه ... ) 8 حضرت موسى پس از ورود به مصر مشاهده کرد که دو مرد با یکدیگر جنگ مى کنند یکى از آنان از شیعیان و دیگرى از دشمنان او مى باشند در آن حال فردى که شیعه او بود از موسى در خواست کمک نمود.

در این دو آیه واژه شیعه به معناى لغوى آن یعنى پیرو، به کار رفته است، امّا در اصطلاح کلامى و اعتقادى، واژه شیعه بر پیروان امام على (ع) و کسانى که ایشان را پس از پیامبر (ص) لایق و شایسته خلافت وامامت دانسته اند به کار مى رود. این معناى اصطلاحى شیعه در سخنان پیامبر اسلام (ص) بروز و ظهور بسیار روشنى دارد. در اینجا به نقل دو روایت بسنده مى کنیم:

ابن حجر در کتاب «الصواعق المحرقه» در ذیل آیه (انّى لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً) از طبرانى روایت مى کند که حضرت على (ع) فرمود: «انّ خَلیلِى رَسوُلَ الله قَالَ یَا عَلِىٌ انَّکَ سَتَقْدِمُ عَلَى الله وَ شِیعَتُکَ راضِینَ مَرْضیِّینَ».9 دوست من رسول خدا (ص) فرمود: اى على بزودى بر خداى بزرگ وارد خواهى شد در حالى که پیروان تو خشنود و مشمول رضایت خدا خواهند بود. همچنین ابن عباس، در ذیل آیه (انَّ الَّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرىَِّْ) روایت مى کند که پس از نزول این آیه رسول خدا (ص) به على (ع) فرمود: مقصود از این آیه تو و شیعیانت مى باشید.10 البته پیامبر اسلام (ص) افزون بر بکار بردن نام شیعه، تمامى مسلمانان را موظف فرموده تا على (ع) و عترت آن حضرت را پیروى نموده و آنان را مقتداى خود قرار دهند. در این باره مهمترین سخن پیامبر بزرگ اسلام (ص) حدیث ثقلین است که در کتاب هاى مهم حدیثى شیعه و اهل سنّت آمده است. - این حدیث در آینده مى آید - از آنچه بیان شد روشن مى شود که یکى از امتیازهاى شیعه از سایر مذاهب آن است که نام آن به وسیله پیامبرگرامى اسلام (ص) برگزیده شده است، از این رو شیعه از تاریخ اسلام جدا نیست چون افزون بر آن که تشیع به وسیله شخص پیامبر اسلام (ص) نام گذارى شده، از آغاز آشکار شدن اسلام و نزول آیه (وَ اَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الاقْرَبینَ) 11 مسأله امامت و جانشینى امام على بن ابیطالب که پایه مذهب تشیع را شکل مى دهد، بیان فرمود.

در یک نگاه کلى، پس از بررسى تاریخ ظهور اسلام، چگونگى برخورد پیامبراکرم (ص) با حضرت على (ع) و توصیه آن حضرت بر پیروى و مرجعیت امام على (ع) روشن مى شود که پایه گذار شیعه خود پیامبر اکرم (ص) بوده است، آن حضرت در متن دعوت و رسالت خود تشیع و امامت حضرت على را بنیان نهاد. گواه بر این سخن، گفتار آن حضرت است در گزینش نام شیعه، حدیث انذار عشیرْ، حدیث منزلت، غدیرخم، ثقلین و ده ها روایت دیگر که اساس مذهب شیعه را شکل مى دهد.

از این رو پایه گذار شیعه خود پیامبر (ص) بود و هیچ انگیزه اى در گزینش نام شیعه جز سخنان صاحب شریعت نیست، بذر تشیع به وسیله پیامبر (ص) کاشته شد، سپس با تلاش و فعالیّت بزرگانى از صحابه، بویژه حضرت على (ع) به ثمر نشست چرا که شیعه بر اساس بهره گیرى از قرآن و سنّت نبوى در دوران پس از رحلت پیامبر (ص) و عصر صحابه خود را پیرو دروازه علم پیامبر (ص) «أنَا مَدِینَُْ الْعِلْمِ وَ عَلِىُّ بَابُها"» مى دانست، و با این باور، شالوده تعالیم و سنتهاى معنوى که پیامبر اسلام بنا کرده بود تقویت نمود. شخصیتهایى نظیر: ابوذر، مقداد، سلمان، عماریاسر، حذیفْ بن یمان، جابربن عبدالله انصارى، حجربن عدى، ابورافع، عمروبن حمق خزاعى، عثمان بن حنیف، محمد بن ابوبکر، اویس قرنى، مالک اشتر، زیدبن صرحان، اصبغ بن نباته، رشید حجرى، میثم تمار، حارث همدانى، کمیل بن زیاد، جابربن یزید جعفى، صعصْ بن صوحان و ده ها چهره سرشناس دیگر براى دفاع از امام على (ع) و گسترش شیعه تلاش و کوشش نمودند و بسیارى از آنان جان خود را فدا نمودند. البته امامان اهل بیت: بویژه امام صادق و امام باقر (علیهما السلام) پس از رحلت حضرت على (ع) تبیین کننده اسلام واقعى براى پیروانشان بودند. از این رو یکى از امتیازات شیعه وجود چهره هاى بسیار بزرگ و پاکى نظیر: حضرت زهرا، امام حسن، امام حسین و نه تن از فرزندان آن حضرت است که در هیچ مذهب دیگر به چشم نمى خورد به دین جهت هسته نخست شیعه را اصحاب بزرگ پیامبر اسلام (ص) و تابعان که با رهنمودهاى پیامبر اسلام (ص) به لزوم رهبرى امام على (ع) باور داشتند، شکل مى دهند. چنان که «ذهبى» از دانشمندان اهل سنّت در قرن هشتم که به تعصب ضد شیعى شهرت دارد در شرح حال ابان بن تغلب که از شاگردان امام صادق (ع) است مى نویسد: «گرایش به تشیع در میان تابعان دیندار، پرهیزگار و تابعان آنان زیاد است، اگر احادیثى که این ها نقل مى کنند، پذیرفته نشود، بخش زیادى از آثار و احادیث نبوى از بین

مى رود و این مفسده بسیار بزرگى است».12 بنابراین «تشیع» واژه اى است که با اسلام پدید آمد و با اسلام رشد نمود، نه مسلکى که بعد پیدا شده و یا آن گونه که برخى مى پندارند دینى است ساخته شده وپدید آمده توسط دشمنان اسلام، که همه دور از واقعیت و حقیقت است و مایه ضلالت ذهنى دینى جامعه است.

آنچه گذشت گویاى این واقعیت است که نام هیچ یک از مذاهب دیگر مانند نام شیعه توسط پیامبراسلام برگزیده نشده است، نه واژه سنّى در روایت آمده و نه اشعرى، معتزلى و حنفى، مالکى، شافعى. -تفصیل این بحث را در چگونگى شکل گیرى مذاهب ببینید.

(1/12)

2. مستند بودن…
یکى از ویژگیهاى مذهب حق، آن است که پایه هاى آن از استحکام و استدلال شرعى و عقلى برخوردار باشد; اگر مذهبى بدون پشتوانه عقلى، عرفى و شرعى باشد نمى تواند مرجعیّت هدایت مسلمانان را به عهده گیرد. به دین جهت پیروان هر مذهبى براى تأیید و اثبات مذهب خود به دلایلى استناد مى کند. روشن است که براى اثبات حقانیت یک مذهب باید دلیل عقلى و نقلى وجود داشته باشد که تمام مذاهب اسلامى آن را بیان نموده و راه گریزى از پذیرش آن نداشته باشند. تنها مذهبى که امروزه براى پیروان خود دلایل قانع کننده عقلى و نقلى دارد، شیعه مى باشد. تمام محدثان مذاهب، روایت «ثقلین» را از شخص پیامبر (ص) با عبارت هاى، ثقلین، خلیفتین، و در مکان هاى گوناگون، روز عرفه، پس از بازگشت از طائف، در مدینه، در هنگام رحلت روایت کرده اند به گونه اى که جاى هیچ گونه خدشه و اشکالى در سند ودلالت آن وجود ندارد. پیامبر اسلام در غدیر خم پس از ستایش خداوند وپند وموعظه فرمود: أیُهَاالنّاسُ فَانَّما أنَا بَشَرٌ یُوشَکُ أَنْ یأتِى رَسُولُ رِبّى فَأُجِیبُ وَ أَنَا تَارِکٌ فیکُمْ الثَقَلیْنِ أَوّلَهُما کِتَابُ الله فِیهِ الهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِکِتَابِ الله وَاسْتَمْسَکُوا بِه فَحَثَّ عَلَى کِتَابِ الله وَ رَغِبَ فِیهِ ثُمَّ قالَ وَ أَهْلُ بَیْتى اُذَکِّرُکُمْ الله فِى أَهْلِ بَیْتِى (ثَلاثَة مَرَّة). اى مردم آگاه باشید که من بشرى هستم که بزودى دعوت فرستاده پروردگارم را اجابت مى کنم ومن دو گوهر گرانبها در میان شما باقى مى گذارم یکى کتاب خدا که در او هدایت ونور است پس به کتاب خدا چنگ بزنید آن گاه مردم را بر تمسک به قرآن ترغیب فرمود سپس فرمود: اى مردم بیاد مى آورم شما را به خدا درباره اهل بیتم این سخن را سه مرتبه تکرار فرمود. روشن است که درتکرار این جمله پیام هایى نهفته است. در روایتى دیگر فرمود: «کَأنّى دُعیتُ فَأجَبتُ اِنّى قَدْ تَرَکْتُ فِیکُم الثَّقلَینِ اَحَدُهُما اَکْبَرُ مِنَ الاَّخَرِ کِتابَ اللّهِ تَعالى وَ عِتْرَتى فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِى فیِها فَاِنَّهُما لَنْ یَفْتَرَقا حتّى یَرِدَا عَلَىَّ الْحَوضِ ثُمَّ قَالَ: اِنَّ اللّهَ عَّزوَجَلَّ مَوْلاىَ وَ أنَا مَوْلَى کُلِّ مُؤمِنً ثُمَّ أخَذَ بِیَدِ عَلى فَقالَ مَنْ کُنتُ مَوْلاه فَهذا وَلیُّهُ اللّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَه وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».13

روایت ثقلین «قرآن و اهل بیت» را نزدیک به سى تن از صحابه روایت کرده اند. ابن حجر مى نویسد: «اِعْلَم لِحدیثِ التَّمسُّک بِهِما طُرُقاً وَ وَرَدَتْ عَنْ نَیِّفً وَ عِشریِنَ صَحَابیّاً».14 یعنى بدان که حدیث تمسک به قرآن و عترت بیش از بیست صحابى آن را روایت کرده اند.

این حدیث شریف به صراحت مى فرماید: عدم تمسک و پیروى از قرآن و عترت موجب ضلالت و گمراهى است. در حدیث طبرانى این جمله نیز افزوده شده: «فَلاَتُقَدِّمُوهُما فَتُهلِکُوا وَ لاَتُقَصِّرُوا عَنهُمَا فَتُهلِکُوا و لاتُعَلِّمُوهُم فَاِنَّهُم اَعْلَم مِنکُم".15 یعنى نه بر آنان پیشى بگیرید و نه از آنان عقب بمانید که در هر دو صورت نابود مى شوید، به آنان چیزى نیاموزید که آنان از شما داناترند. ابن حجر پس از نقل این روایت مى نویسد: این روایت دلالت دارد که هریک از ائمه اهل بیت وظایف دینى و مراتب عالیه را به عهده بگیرند بر دیگران مقدم مى باشند.16

افزون بر این روایت، روایت هاى دیگرى نیز مى تواند گویاى مستند بودن مذهب شیعه باشد که یکى از آنها سخن رسول خدا (ص) مى باشد که فرمود: «أَلاَ اِنَّ مَثَلَ اَهلِ بَیتِى فِیکُم مَثَلَ سَفِینَِْ نُوحً مَن رَکِبَها نَجَى وَ مَن تَخَلَّفَ عَنهَا غَرِقَ».17

مقصود از تشبیه ائمه به کشتى نوح این جهت است که هرکس در فراگیرى علم و فنون و اصول آن به اهل بیت مراجعه نماید از عذاب آتش نجات مى یابد و هر کس تخلف ورزد مانند کسى است که در روز طوفان نوح براى نجات خود به کوه پناه برد و در نهایت غرق شد. در کتاب هاى حدیثى شیعه روایات فراوانى وجود که براى تایید یک روایت را ذکر مى کنیم:

شیخ صدوق از عبدالرحمان بن سمره از رسول خدا (ص) روایت مى کند که پیامبر به عبدالرحمن فرمود: «یَابْنَ سَمُرَه اِذَا اخْتَلَفَتِ الاَهْوَأُ وَ تَفَرَّقَتِ الاَّرَأُ فَعَلَیکَ بِعَلىِّ بْنِ اَبِى طَالِب فَاِنَّهُ اِمَامُ اُمَّتىِ وَ خَلِیفَتِى عَلَیهِم مِن بَعدِى». اى پسر سمره هرگاه در بین امت اختلاف خواسته ها و آرا پدید آمد، واجب است که به على بن ابیطالب مراجعه نمایى چرا که او امام و پیشواى امت من و خلیفه پس از من مى باشد.18 بدین جهت پایه هاى مذهب شیعه را روایات و قرآن نظیر: آیات اکمال دین، ولایت، اطاعت اولوالامر، مودت قربى، تطهیر و مباهله شکل مى دهد. چنان که عقل نیز مذهب شیعه را به خصوص عقیده به امامت بلافصل امام على را تثبیت مى کند; چرا که عقل مى گوید محال است پیامبر اسلام (ص) با معرفى نکردن جانشین، زحمت وتلاش 23 سال خود راازبین ببرد. البته مسئله معرفى جانشین دربین تمامى عقلاى عالم مطرح بوده و هست حتى در فرهنگ خود اهل سنّت مطرح و به آن ملتزم بوده اند. ابن ابى الحدید درباره مسأله خلافت و جریان سقیفه مى گوید: به نقیب گفتم: دلم راضى نمى شود که بگویم اصحاب پیامبر (ص) معصیت کردند و بر خلاف گفته او رفتند و نّص (غدیر) را زیر پاگذاشتند، نقیب در جواب گفت: دل من نیز راضى نمى شود که بگویم پیامبر (ص) اهمال کار بود و امت را همین گونه رها کرد و بى سرپرست گذاشت، با این که او هرگاه از مدینه بیرون مى رفت، براى مدینه امیرى معرفى مى کرد. و این در حالى بود که هنوز زنده بود و از مدینه چندان دور نمى شد، پس چگونه ممکن است براى پس از مرگش کسى را امیر مسلمانان قرار ندهد؟! 20

و همچنین عبدالله عمر به پدر خود گفت: مردم مى گویند تو نمى خواهى کسى را جانشین خود قرار دهى! اگر تو ساربانى، و یا چوپانى مى داشتى و او نزد تو مى آمد و شتران یا گوسفندان تو را همین گونه رها مى کرد، تو مى گفتى این چوپان مقصر است، در حالى که اداره و سرپرستى مردم از چراندن گوسفندان و شتران مهم تر است، اى پدر! چون به نزد خداى عزوجل رسى، چه پاسخ دهى، در صورتى که کسى را براى سرپرستى بندگان او به جاى خویش تعیین نکرده باشى؟! 21

و همین طور سخن ام المؤمنین عایشه، به عبدالله عمر گفت: پسرم، سلام مرا به پدرت عمر برسان و بگو: امت محمد را بى سرپرست رها مکن. کسى را در میان آنان جانشین خود ساز و مسلمانان را چون رمه بى شبان به خودشان وا مگذار، مى ترسم آشوب برپا شود.22

معاوىْ بن ابوسفیان در هنگام معرفى یزید به همین حکم عقلى مسلّم چنگ زد و گفت: من هراسناکم از این که امت محمد را پس از خود چون رمه اى بى شبان رها کنم! 23 در اینجا یادآورى این نکته لازم است که مستند یک مذهب بایستى از ویژگى بیرونى برخوردار باشد، به عبارت دیگر مستند براى حقانیت مذهب لازم است که از جانب قرآن و سنت باشد که مورد اتفاق علماى علم حدیث شیعه و سنى باشد مانند: حدیث ثقلین که شیعه و سنى آن را روایت نموده و آن را صحیح مى دانند. در غیر این

صورت نمى توان مذهب را با روایتى اثبات نمود که طبق مبانى و اصول خود آن مذهب باشد چرا که صحت و پذیرش آن روایت بستگى بر صحت آن مذهب دارد و صحیح بودن مذهب مترتب بر پذیرش آن روایت مى باشد که لازمه آن تناقض است، و علماى منطق از آن به «دور» تعبیر مى کنند که تحقق آن محال مى باشد. بنابراین مستند مذهب باید، قرآن، سنت متواتر و دلیل عقلى باشد که بیرون از مذهب باشد.

(1/12)

3. مرجعیت اهل بیت:…
یکى از ویژگى هاى شیعه آن است که پس از پیامبر اسلام (ص) مرجعیت را بر اساس رهنمودهاى قرآنى و سنت نبوى، اهل بیت آن حضرت قرار دادند. اهل بیت: بر اساس آیات و روایات معصوم از گناه و لغزش مى باشند، هر چند سایر صحابه در حد توان خویش از پیامبر اسلام مطالب و روایاتى را گرفته و براى دیگران نقل کرده اند، اما چون از مقام عصمت برخوردار نبوده و از سویى احادیث نبوى مکتوب نشده و گروهى نیز احادیث فراوانى را جعل و به پیامبر نسبت داده اند، بدین جهت نمى توان تمام صحابه را مقتدا و مرجع قرار داد دلیل دیگر بر این مدعا اختلافات و تضادهاى عملى و گفتارى فراوانى است که در میان صحابه وجود داشته است. براین اساس پیامبر اسلام مرجعیت پس از خود را در توصیه هاى فراوان روشن فرموده تا امت، از سردرگمى رهایى یابند. چنان چه مسلمانان دستورات دین را از راه اهل بیت: به دست آورند به طور قطع و یقین نجات یافته اند، اما از غیر اهل بیت، افزون بر آن که دلیلى وجود ندارد، نجات یقینى نیست و مشکوک مى باشد، از این رو هر مکلفى وظیفه دارد راهى را برگزیند که به تکلیف خود به طور یقین عمل نماید و گرنه مجزى نخواهد بود. بدین جهت پیامبر اسلام (ص) فرمود: «مَثَلُ اَهلِ بَیتِى فِیکُم کَمَثلِ سَفِینِْ نُوحً مَن رَکِبَها نَجى وَ مَن تَرَکَها غَرِقَ» یعنى مثال اهل بیت من در میان شما مانند کشتى نوح در دریا است، هرکس وارد آن شد نجات یافت و هرکس رها نمود غرق شد. بدین جهت شیعه اصول و فروع دینى ومذهبى خود را بر پایه قرآن وسنتى بنا نهاده که از زبان امامان اهل بیت بیان شده است، شیعه این دست مایه گرانقدر را از دریاى بیکران علوم خاندان رسول خدا (ص) دریافت نموده است. امام باقر (ع) به نقل از پدر بزرگوارش وآن حضرت از جدش امیر المومنین نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود: «یاعلى، آنچه برتو املأ مى کنم بنویس» پرسیدم: یا رسول الله، آیا مى ترسى از یاد ببرم؟ فرمود: «خیر، من از خداوند خواسته ام که به تو حافظه سرشار عطا کند، ولى اینک براى ائمه اى که از میان فرزندانت خواهند آمد کتابت کن چه به برکت وجود آنان است که بر امت من باران مى بارد، دعایشان مستجاب مى شود، گرفتاریهاى مردم برطرف مى گردد، و رحمت الهى از آسمان بر آنان نازل مى شود، این اولین امام از فرزندان توست - وبه امام حسن (ع) اشاره فرمود - و این دومین آنان است - و به امام حسین (ع) اشاره نمود - دیگر امامان همه از تبار حسین اند» 24 همچنین عذافر صیرفى نقل مى کند که: همراه «حکم بن عتیبه» نزد امام باقر (ع) بودم، او از امام سؤال مى کرد و امام با احترام به وى پاسخ مى داد. در این میان درباره یک مسأله اختلاف شد، امام به فرزندش فرمود: برخیز وکتاب على را بیاور، او نیز نوشته پیچیده شده بزرگى را حاضر کرد، امام آن را گشود وبدان نگریست تا مسأله مورد اختلاف را به دست آورد. آنگاه فرمود: این دست خط على است که پیامبر (ص) املأ فرموده است. سپس رو به» حکم" کرد و چنین گفت: اى ابامحمد، تو به همراه سلمه و ابوالمقدام هر کجا را که بگردید، به خدا سوگند علمى مطمئن تر از آنچه نزد این قوم است که جبرئیل بر آنان نازل مى گشته نخواهید یافت.25 از آنجا که سنت نبوى، مرجعیت مسلمانان را به طور روشن بیان فرموده، این نتیجه بدست مى آید که سنت نبوى به طور کامل و صحیح در اختیار اهل بیت: قرار داده شده و امروز در اختیار شیعه مى باشد و باتوجه به این که شیعه تنها سنت را گفتار، کردار و تقریر معصوم: مى داند، هرگز گفتار و رفتار صحابه را که از راه صحیح به پیامبر (ص) نرسد نمى پذیرد. از این رو آنچه از خلفاى ثلاثه و صحابه دیگر بدون استناد به پیامبر (ص) نقل شده عمل نمى کند در صورتى که اهل سنّت در بسیارى از اعمال مذهبى مرجع خود را خلیفه دوم مى دانند که در نوشتار پیش به پاره اى از آن اشاره کردیم.

(1/13)

اهل بیت به چه کسانى گفته مى شود…
در قرآن کریم آیات فراوانى درباره اهل بیت پیامبر اسلام (ص) آمده است که به دو آیه اشاره مى کنیم:

1. (قُلْ لاَ أسئَلُکم عَلَیهِ اَجراًاِلاَّض المَوَدََّْ فِى القُربى) 26 بگو هیچ پاداشى از شما جز مودّت و عشق نزدیکان نمى خواهم.

2. (اِنَّما یُریِدُ اللّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهِیراً) 27 همانا خداوند مى خواهد تا پلیدیها از اهل بیت زدوده شود و آنان را از عیوب و نقایص پاک گرداند.

درباره این دو آیه بحث هاى فراوانى وجود دارد که در اینجا تنها به تفسیر (قربى) نزدیکان و اهل بیت بسنده مى کنیم. 1. قربى از نگاه لغت به معناى نزدیکان است که، فرزندان، خواهر، برادر، عمو، دایى، و ... در برمى گیرد. چنانکه اهل بیت از نظر عرف، تمامى کسانى که در منزل همراه پدر حضور دارند شامل مى شود. در اینجا این پرسش مطرح مى شود که آیا مقصود از این دو آیه همان معناى لغوى و عرفى است یا در اصطلاح قرآن و روایات به معناى ویژه اى به کار رفته که دایره آن محدود مى شود، چون

گاهى پاره اى از واژه ها در لغت و عرف به معنایى آمده که در اصطلاح قرآن و روایات به معناى دیگرى به کار رفته است، به طور نمونه، صلات در لغت به معناى مطلق دعا و ارتباط با خدا است اما در اصطلاح اعمال وذکرهاى ویژه و خاصى است که مسلمانان انجام مى دهند.

اگر معناى عرفى و لغوى مقصود باشد بایستى آیه نخست، ابولهب را که عموى پیامبر (ص) بود شامل شود، چنان که پس از نزول آیه وَ اَنْذِر عَشِیرَتَکَ الاَقْرَبینَ، او را در جلسه ویژه اى همراه دیگر نزدیکان فراخواند.

همچنین آیه دوم تمام کسانى را که در عرف و لغت جزو اهل بیت به شمار مى آیند، در بر مى گیرد هر چند برخى از آنان با دستور صریح قرآن و شخص پیامبر (ص) مخالفت ورزیدند.

بسیار روشن است که خدا و رسول هرگز بندگان و امت خود را به دوست داشتن مشرکان هر چند از نزدیکان باشند، و همچنین عشق ورزیدن نسبت به مسلمانانى که به دستور آن حضرت عمل نکردند توصیه نمى کنند. بنابراین در مودت قربى و اهل بیت معیار هایى نظیر: ایمان، عمل، پاکى از هر گناه، علم و آگاهى و مخالفت نکردن دستورات صریح قرآن و سنت نبوى لازم است. چنانچه کسى از نزدیکان و اهل بیت پیامبر (ص) این معیارها را داشته باشند، مودت و دوست داشتن آنان واجب مى باشد.

نکته دیگر این که علت و انگیزه دوست داشتن چیست؟ مگر اظهار محبت منحصر به نزدیکان و اهل بیت پیامبر (ص) مى باشد یا دستور است که همه مومنان و مسلمانان یکدیگر را دوست داشته باشند. پس یک

هدفى در دستور محبت نزدیکان پیامبر (ص) وجود دارد و آن مرجعیت علمى، زعامت و امامت آنان مى باشد. چرا که عشق ورزیدن به کسى بدون مقتدا قرار دادن او معنا پیدا نمى کند، و گرنه محبت اهل بیت یک مسأله تشریفاتى خواهد بود. دلیل بر این که محبت اهل بیت داراى پیام مهمى مى باشد سخنان دیگر پیامبر بزرگ اسلام است که به یکى از آنها بسنده مى کنیم:

زیدبن ارقم از رسول خدا (ص) روایت مى کند که فرمود: «مَن یُرِیدُ اَنْ یُحْیِىَ حَیَاتِى وَ یَمُوتَ مَوتِى وَ یَسکُنَ جَنََّْ الْخُلْدِ اَّلتِى وَعَدَنِى رَبِّى فَلْیَتَوَلَّ عَلِىَّ بنِ اَبِى طَالِب فَاِنَّهُ لَنْ یُخْرِجَکُم مِن هُدًى وَ لَنْ یُدخِلَکُم فِى ظَلاَلًَْـ» 28

هرکسى که مى خواهد زندگى و مرگ او مانند زندگى و مرگ من باشد و در بهشت جاوید پروردگارم که به آن وعده داده ساکن شود باید ولایت على بن ابیطالب را بپذیرد، چرا که او هرگز امت را از هدایت بیرون و داخل در گمراهى نمى کند.

اگر اینجا مقصود حضرت محبت تنها بود، چرا هدایت و ظلالت امت را مطرح فرموده است؟ بنابراین در مسأله محبت، ولایت و سرپرستى نهفته است و از آثار پذیرش ولایت و سرپرستى على بن ابیطالب هدایت امت اسلامى مى باشد. نشانه محب آن است که محبوب خود رامقتدا قرار دهد، ان المحب لمن یحب مطیع. پیامبر اسلام (ص) در روایات فراوانى مصداق (قربى) و اهل بیت را مشخص فرموده است. چنان که در جواب پاره اى از صحابه که مقصود از قربى کیست فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین:. همچنین مصداق اهل بیت را نیز همین چهره ها معرفى فرمود.29

بنابراین دلیل عقل و نقل هر دو آیه را از معناى لغوى و عرفى به معناى ویژه تخصیص مى زند و دیگران را هر چند همسران باشد در بر نمى گیرد. چنان که زید بن ارقم در پاسخ این که آیا همسران پیامبر (ص) جزو اهل بیت اند، فرمود: همسران را شامل نمى شود چون یک روز در خانه شوهر است اما روز دیگر او را طلاق مى دهند، چنان چه جزو اهل بیت بشمار آید با مسئله طلاق چگونه جمع شود؟ سپس مى گوید: اهل بیت اصل ونسب آن حضرت راکه صدقه بر آنان حرام است، شامل مى شود.30 در اینجا لازم است به این نکته اشاره شود که شیعه نسبت به همه کسانى که تمام وجود خویش را در راه اعتلاى اسلام به خدمت گرفتند، و از هر سختى و رنجى استقبال کردند، خواه صحابى پیامبر (ص) باشند یا غیر آن، براى تمام این افراد احترام قائل است جز کسانى که به خاندان پیامبر ظلم کردند.
یکى از امتیازات شیعه این است که مى گوید: ما پیرو قرآن و پیامبراسلام هستیم که به ما دستور داده تا پس از ایشان به قرآن و عترت پاکشان تمسک جوییم. (این مطلب در گذشته بیان شد) شیعه تفسیر قرآن و سنت را تنها از طریق اهل بیت مى پذیرد، و آنان را ملاک و معیار حق مى دانند، بدین جهت نه تنها در شناخت حقایق اسلام بلکه در خوبى و بدى صحابه و یاران آن حضرت، اهل بیت معیار و میزان مى باشند. چنان که پیامبر اسلام (ص) حب و بغض على را معیار ایمان و نفاق سایر مسلمانان و صحابه قرار داده است. همچنین على را میزان حق معرفى مى کند و فرمود: على مع الحق و الحق مع على. اگر براى ما ثابت شود که حضرت على، حضرت فاطمه، امام حسن، امام حسین و یا یکى دیگر از امامان اهل بیت: نسبت به فردى نظر منفى دارند; هرچند آن فرد از صحابه پیامبر (ص) باشد، شیعه همان نظر را مى پذیرد چرا که ما موظف به پیروى از اهل بیت آن حضرت مى باشیم. از سویى چون بین صحابه اختلافات وجود داشته است، نمى توانند همه آنان را مقتدا قرار داد. بنابر این شیعه نه تمام صحابه را عادل دانسته آن طور که اهل سنّت مى گویند و نه تمام آنان را غیر عادل مى دانند، بلکه میزان عدالت را درباره افراد عمل به دستورات قرآن و پیامبر مى دانند.31 و این، از آموزه هایى است که با عقل، قرآن، سنت و روش عملى خود صحابه موافق مى باشد.

(1/14)

5. اهل بیت و احترام پیروان ادیان و مذاهب اسلامى…
یکى از ویژگیهاى ممتاز مکتب تشیع این است که پیشوایان آن نه تنها از طرف پیروانشان مورد تعظیم و تکریم قرار دارند، که از طرف فرقه هاى دیگر و اندیشمندان سایر ادیان و مذاهب مورد تمجید و ستایش واقع شده اند. دانشمندان فراوانى از ادیان الهى و غیر مسلمان و همچنین دانشمندان اهل سنّت به امامان دوازده گانه شیعه عشق ورزیده و با شیواترین تعبیرها و تدوین کتابها به ستایش و معرفى آنان پرداخته اند. علاقمندان مى توانند به کتاب «اهل البیت فى المکتبْ العربىْ» از استاد سیدعبدالعزیز طباطبایى مراجعه فرمایند.

(1/15)

6. غدیر و رسالت شیعه در بستر زمان…
یکى از آموزه هاى بسیار مهم شیعه که به اسلام و جهان اسلام جهت وپویایى خاص مى دهد، رهبرى الهى است، شیعه مى گوید: رهبرى جز نوع خدایى آن پذیرفته نیست، براى رسیدن به مدینه قرآنى، راهى جز چنین رهبرى امکان ندارد. چنان که تجربه تاریخ این نکته را ثابت مى کند.

باید به نسل حاضر و جهان معاصر فهمانده شود که شیعه در طول چهارده سده چه مى گوید، این همه اسناد و مدارک براى چه گردآورى نموده است، دعوت شیعه، در مقیاس مسایل انسانى کجا جاى دارد، از حدیث بدالدعوْ (در سال سوم بعثت) تا خطبه غدیر در پایان حیات، آیا این همه درگیرى براى مسأله اى است که انقراض یافته، یا برسر امرى زنده تا روزى که زندگى هست؟

شیعه در حقیقت به استیفاى حقوق انسان دعوت مى کند، مسأله «عصمت» که شیعه در پیشوا شرط مى داند غیر از این، چه معنا دارد؟ این که شیعه مى گوید، رهبرى جز نوع خدایى آن پذیرفته نیست، مقصود اصلى شیعه، دفاع از اسلام است نه از شخص على بن ابیطالب (ع). و دفاع از اسلام به عین، دفاع از انسان وانسانیت است در قلمرو وسیع این دو32. اگر حضرت زهرا (س) به دفاع حضرت على (ع) برخاست نه به این جهت بود که شوهرشان بوده است بلکه به خاطر این بوده که سر تافتن از امامت امیرالمؤمنین، دورشدن از رحمت پروردگار ومحروم شدن از فیض هدایت الهى است. به همین جهت مى بینیم حضرت فاطمه (س) حتى در آخرین روزهاى زندگى پر برکتش در حالى که در بستر بیمارى است از این حقیقت تلخ وعواقب آن سخن مى گوید: به خدا سوگند، اگر پاى درمیان مى نهادند وعلى را بر کارى که پیغمبر (ص) به عهده او نهاد مى گذاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست مى برد وحق هر یک را بدو مى سپرد، چنان که کسى زیان نبیند وهرکس میوه آنچه کشته بچیند.

تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیر وزبونان در پرتو صولت او دلیر مى گشتند. اگر چنین مى کردند درهاى رحمت از زمین وآسمان بر روى آنان مى گشود، اما نکردند وبه زودى خدا به کیفر آنچه کردند آنان را عذاب خواهد فرمود. به خدایتان سوگند، آن چه نباید بکنند کردند. نواها، ساز وفتنه ها آغاز شد. حال لختى بپایند تا به خود آیند وببینند چه آشوبى خیزد وچه خون ها بریزد. شهد زندگى در کام ها شرنگ وجهان پهناور برهمگان تنگ گردد. آن روز زیانکاران را باد دردست است وآیندگان به گناه رفتگان گرفتار و پاى بست.33 این جملات چشم انداز آخرین نگاه فاطمه را روشن مى کند. او مى داند که با جدا شدن کاروان هدایت بشرى از مسیر امامت، چه مصیبتى پیش مى آید وچه حوادث تلخ ودردناکى را رقم زدند. چنان که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «وَ اِنْ وَلَّیتُمُوها عَلیّاً وَجَدْتُمُوهُ هَادیاً مَهْدیِّاً، یَسْلُکُ بِکُم عَلَى الطَّرِیقِ المُستَقِیمِ.» 34 اگر خلافت اسلامى را به على بسپارید، رهبرى خواهید داشت راه شناخته که همواره شما را به صراط مستقیم راهنمایى مى کند. اگر مدینه غدیر تشکیل یافته و رئیس این مدینه در خانه اش زندانى نشده بود، وضعیت مسلمانان بهتر از این بود.

با این وصف، پاسداشت غدیر و زنده کردن این خاطره یک بحث فرقه اى نیست، بلکه یادکرد طرح مدینه اى است مربوط به تمامى انسانیّت در ابعاد زندگى و آفاق تحرک و حیات حرکتى است در سطح احیاى اسلام، و بازگشت به بهترین سفارش پیامبر (ص) و چون اسلام آخرین دین است و پیامبر آخرین پیامبر الهى، آیا مى توان پذیرفت که مجموعه این حرکت و تعالیم را رها کند و به دست زمانه سراپا خبط و دگرکونى و انسان «ظلوم جهول» بسپارد با این که تجربه هاى امت هاى پیشین، که دچار انحراف و ضلالت و تحریف شده بودند، وجود داشت.

اکنون که سالها از واقعه غدیر گذشته و تاریخ سیر خویش را کرده است. اما این حقیقت از چند نظر، براى هر مسلمان مطرح است، از جمله از نظر عقیده دینى، ... که مى خواهد به تمام دستورات نبوى عمل نماید، تا دامنه رستاخیز مطرح است، از جهت عملى و اجتماعى و پیداکردن خط مشى سیاسى - دینى در راه مبارزات انسانى و ضد استعمارى نیز چنین است. اگر مفهوم غدیر، جدیت خویش را در اذهان افکار باز یابد، به بازسازى موفّق خواهد گشت و از این رهگذر مى توان جوامع اسلامى را متوجه یک وحدت جوهرى و حکومت راستین اسلامى کرد، حکومتى هم سنخ حکومت معصوم.

اگر امروز على بن ابى طالب در میان ما نیست، و ما در آن روز نبودیم و در حضور پیامبر با او بیعت نکردیم، امّا به حکم مبانى دینى و اسناد متواتر، مسلمانان باید، در سطح رهبرى، به دنبال خواسته پیامبر روند، خواسته پیامبر در این روز، و آن خواسته بیعت با رهبرى است هم سنخ رهبرى على و اطاعت از آن.35

محتواى غدیر مسأله رهبرى است، رهبرى که قرآنى، اسلامى و محمدى باشد نه کسرویّت و قیصیریت جاى نبوت و وصایت را بگیرد. نباید به جاى حکومت علوى، حسنى و حسینى حکومت فاسقان ضد قرآنى اموى و عباسى باشد. این است که بنابر احادیث فراوان پیامبراکرم (ص) بجز ایجاد صحنه غدیر، به عنوان تعلیم مذهبى، جامعه هاى اسلامى را به این اصل مهم توجه داده است. امام صادق36 (ع) از قول پیامبر (ص) مى فرماید: روز غدیر خم برترین عیدهاى امت من است. و آن روزى است که خداوند بزرگ مرا امر کرد تا برادرم على بن ابى طالب را رهبر امت خود قرار دهم، تا پس از من به او اقتدا کنند، و آن روزى است که خداوند در آن روز دین را کامل کرد. این است که مى گوییم بدون امام و پیشوا دین کامل نیست. امام رضا (ع) روز غدیر را جشن گرفته و جمعى از دوستان خود را براى صرف نهار دعوت کرده، سر و وضع دوستان و خدمتگزاران خود را تغییر مى داد.37

اهمیت غدیر به این است که نشر دین خدا، و عمل صادقانه به احکام آن، و ابلاغ دین به اقوام و ملل گیتى، همواره در پرتو رهبرى کسى میسّر است که وجودش، از هر جهت، دنباله و امتداد وجود پیامبر باشد، و با همه ملکات پیامبر پرورش یافته باشد، و از کودکى در دامان پیامبر بزرگ شده باشد ولحظه اى انحراف در او راه نیافته باشد، نه جاهلیت در او راه یافته نه بت پرستیده ونه مرتکب گناه شده است، از همه مهمتر همچون خود پیامبر از مجموعه دین آگاه بوده است در سازمانى که اسلام پدید آورد جاى رهبرى پیامبر اسلام را کسى باید بگیرد که چون خود او باشد در علم، تقوى، ایمان، جهاد، ایثار و ... لازم به یادآورى است که براسلام 14 قرن گذشته است، اما دعوت به یکتاپرستى، حریت، عدالت، نماز، زکات، جهاد و ... حقایق ابدى اند نه حقایق زمانى. این حقایق را باید با واحد انسان سنجید نه با واحد زمان. محتواى غدیر نیز یکى از همین حقایق خدایى و ابدى است. دکتر عبدالعزیز الدورى مى گوید: تاریخ امت اسلام، یک واحد پیوسته به هم است، وضع کنونى مسلمانان، نتیجه سیر تاریخى گذشته است، و سرآغاز راهگشایى به سوى آینده، بنابر این در تاریخ ما هیچ انقطاع و گسستى وجود ندارد. و از سویى هیچ پدیده اى در آن بدون ریشه و زمینه پیشین به وجود نمى آید. از این رو براى درک وضعیت کنونى امت (عوامل انحطاط) باید ریشه هاى فرو رفته در گذشته و روش زندگى امت را در خلال قرون واعصار پیشین درک کنیم. البته این سخن بدان معنا نیست که باید به عقب برگردیم، بلکه به این معناست که باید ذات وهویت امت مسلمان را (با تأمل در گذشته وچگونگى حکومت ها وزندگى ها) بفهمیم و با کنار ریختن پوسته هاى تاریخى آن، براى حرکت دادن مسلمانان به پیش، یک جنبش سازنده تدارک ببینیم.38 بدین جهت، بزرگان به روز غدیر اهمیت ویژه اى قایل هستند. امام رضا روز غدیر را جشن گرفته وجمعى از دوستان خود را براى صرف نهار دعوت کرده، سر و وضع دوستان و خدمتگزاران خود را تغییر مى داد.39

(1/16)

شیعه براین باور است که امامت استمرار رسالت پیامبر اکرم مى باشد. از این رو موفقیت و به سامان رساندن وظائف سنگین امامت را در پرتو برخوردارى از مقام عصمت و دیگرى نص و معرفى از جانب خداوند مى داند. ویژگى شیعه آن است که امامت را از مصالح عامه اى که ه مردم واگذار شده باشد آن طور که اهل سنّت گفته اند، نمى دانند بلکه امامت را از مسایل فوق بشرى وآن را جزو اعتقادات مى شمارند. بدین جهت شناسایى چنین چهرهایى جز از جانب خداوند بزرگ که آگاهى کامل از ویژگى هاى عصمت وعلم امام، دارد امکان پذیر نمى باشد.

بنابراین براى دورى از خطا ولغزش در مسأله اساسى امامت، راهى جز نص وجود ندارد چنانکه سایر مسایل اعتقادى از طریق نص ثابت مى شود.40

(1/17)

8.امامت و انحراف از دین…
شیعه درباره امامت و خلافت بر این عقیده است که امامت جزو دین است، چنان که امامت حضرت على (ع) نیز از مباحث مهم اعتقادى مى باشد. نصوص قرآن و سنت اصل امامت و فردى که شایستگى مقام امامت را دارد معرفى فرموده است، از این رو نپذیرفتن آن موجب انحراف از دین خواهد بود. اهل سنّت در امامت حضرت على (ع) به انحراف رفتند، نصوص و توصیه هاى پیامبر اکرم (ص) را کنار گذاشته و دیگران را به جاى حضرت على (ع) قرار دادند. شیعه مى گوید: در این که خلفاى ثلاثه پس از پیامبر اکرم (ص) این مقام را به دست گرفتند، جاى تردید نیست اما اعتقاد به اینکه خلفاى ثلاثه مى بایست خلیفه باشند به گونه اى که عدم پذیرش خلافت آنان خروج از دین باشد، دلیلى وجود ندارد. اعتقاد به خلافت خلفا در صورتى از اعتقادات بشمار مى آید که در متن قرآن یا سنت آمده باشد، در صورتى که همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که پیامبر (ص) خلفاى ثلاثه را به عنوان خلیفه نصب نفرمود آنچه ادعا شده این است که جمعى از مسلمانان جمع شده و آنان را به عنوان رهبر برگزیدند. بدیهى است که صرف خلیفه شدن موجب نمى شود که انکار یا نپذیرفتن آن خروج از دین باشد. افراد و شخصیت هاى فراوانى در طول تاریخ بوسیله آرا و انتخابات به رهبرى رسیدند، آیا اعتقاد به خلافت آنان لازم است؟ دلیلى وجود ندارد که به تمام حوادث و رخدادهاى تاریخى، انسان عقیده داشته باشد. تنها نگاهى که انسان دارد آن است که این حوادث پدید آمده است و افرادى خلافت یا ریاست حکومت را چند سالى به دست گرفتند اما این مسأله غیر از اعتقاد دینى و مذهبى مى باشد. ولى از آن جا که در متون اسلامى به امامت حضرت على (ع) تصریح شده انکار آن بدعت در دین است. ولى اعتقاد به خلافت ابوبکر و عمر جزو دین نبوده تا انکار آن بدعت در دین باشد، بلکه اگر چنین عقیده اى را جزو دین بشماریم بدعت است چون بدعت آن است که چیزى را که جزو دین نیست بدون دلیل از مسایل دینى بدانیم. از این رو همان طورى که نپذیرفتن و باور نداشتن خلافت خلفاى عباسى، بنى امیه، یا ریاست جمهورى هایى که به آراى عمومى برگزیده شده از مسایل عرفى است وربطى به دین ندارد، خلافت خلفا نیز عرفى است.

در اینجا به خوبى تفاوت دیدگاه شیعه در بحث امامت روشن مى شود.

(1/18)

9. امامت و فلسفه سیاسى اسلام…
برخى براین باورند که در اسلام به مسأله امامت و رهبرى تأکید نشده است و به عبارت دیگر، اسلام فلسفه سیاسى ندارد. و مسأله سیاسى را نقص براى مجموعه اسلام پنداشته اند، در حالى که اگر چنین پنداشتى درست باشد، این خود نقص خواهد بود. این ایراد تنها بر روشى وارد است که مى خواهد وانمود نماید که پیامبراکرم (ص) در طول مدت 23 سال، که صدها تعلیم آورده و جزیى ترین چیزها حتى آداب و رسوم ورود به حمام و مسجد را فرموده است اما درباره رهبرى امت و سرنوشت مسلمانان چیزى نگفته است، کارى که از یک آدم عادى نیز سرنمى زند. پیامبر از آغاز آشکار کردن دعوت تا دم مرگ، لحظه اى سخن گفتن درباره این موضوع مهم را فروگذار نکرده است. طبرى نوشته است «و فرّق رسول الله فى جمیع البلاد التى دخلها الاسلام عمالاً على الصدقات» 41

پیامبراکرم (ص) کارگزاران خود را به شهرها فرستاد تا اموال عمومى را گرفته وبه مرکز اسلام بفرستند. آیا چنین دینى به تشکیل حکومت دینى و مسایل سیاسى نظر ندارد؟ آیا چنین دینى مى تواند صرف یک رشته پندهاى اخلاقى و عقاید اخروى باشد بدون نظام رهبرى و فلسفه سیاسى؟ آیا پیغمبرى که براى جمع آورى اموال بیت المال کارگزارانى مى فرستد و در صدد تشکیل و قدرت مرکزى و نظام مالى برمى آید و صدها حکم مالى، اقتصادى و اجراى حدود قصاص و تنظیم سپاه و کسب قدرت تشریع مى کند، مى شود نسبت به جانشین و خلیفه پس از خود و سرنوشت آینده قرآن و امت کلمه اى بر زبان نیاورد؟ نه، نمى شود.

امام رضا (ع) مى فرماید: «اِنَّ الاًّمامََْ زَمامُ الدِّینِ وَ نِظامُ الْمُسْلِمینَ» 42 امام رضا (ع) رهبرى و امامت را شیرازه دین و مایه نظم مسلمین مى داند. که بدون نظم و شیرازه، هیچ امتى نه سر پا مى ایستد و نه در جهان نفوذ مى کند.

(1/19)

10. توحید در پرتو ولایت…
امروزه کارآیى و نقش مؤثر شیعه در دنیا به گونه اى بروز نموده که نه تنها مسلمانان بلکه مجاهدان و مبارزان غیر اسلامى نیز تحت تأثیر اندیشه پویا و زنده پیروان مکتب اهل بیت: واقع شده اند. چگونگى مبارزه با ستمگران و حکام جور به ویژه اسرائیل آن چنان جلوه گرشده که یک گروه مبارز با سلاح اندک در برابر اسرائیل ایستاد، و اسرائیل سر تا پا مسلح را از جنوب لبنان بیرون نمود. بدین جهت مبارزان نستوه حزب الله لبنان به عنوان قهرمان و جهان عرب بلکه جهان اسلام معرفى مى شود.

آیا این گروه به جز از فرهنگ اهل بیت و حدیث ثقلین چیز دیگرى را مقتداى خود قرار دادند؟! آیا در میان مسلمانان فکر و اندیشه اى بهتر از این وجود دارد. تا پیوند دهنده مسلمانان در جهاد و مبارزه باشند؟ کدام یک از گروه هاى تندرو و متعصب در لبنان و فلسطین و یا سایر کشورهاى اسلامى توانست مبارزه بنیادین را با ستمگران استمرار داده و به نتیجه برساند. امروز امید گروه هاى مبارز دنیا از جمله فلسطین، پیام انقلاب اسلامى است که از متن اعتقادات شیعه برخواسته است.

آیا فکر تند، خشک و خشن وهابیون و اهل سنت تندرو مى تواند محور امید مسلمانان باشد؟!

بنابراین جا دارد تا مسلمانان به عمق مذهب شیعه بیشتر آشنا بشوند تا بدانند که چرا دشمنان اسلام بلکه گروههایى از داخل مسلمانان بر علیه اندیشه و فکر شیعه، فعالیت مى کنند. اساس این گونه مبارزه را توحید همراه با ولایت شکل مى دهد، چنان که امام على بن موسى الرضا (ع) در روایت معروف «سلسله الذهب» از ذات اقدس الهى روایت مى کند: «کَلِمَُْ لا اله الاّض اللّه حِصْنى وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنى أَمِنَ مِنْ عَذابى، بِشُرُوطِها وَ أَنا مِنْ شُرُوطِها.» کلمه توحید حصن و حصار من است و هر کس وارد آن شود از عذاب در أمان است البته شرایطى دارد که من از آن شرطها مى باشم.

توحید ولایى جز با حاکمیت حاکمان راستین سرسازش ندارند، امّا توحید غیر ولایى با هر ستمگرى سازش مى کند. سخن امام رضا (ع) اشاره به این دارد که توحید وقتى نقش بنیادین دارد که همراه با ولایت ولى خدا نظیر امام رضا (ع) باشد نه مأمون و هارون ... همچنین توحید صحیح با ارتباط واسطه ها و اسبابى که خداوند قرار داده مبارزه نمى کند، بلکه آن را در راستاى توحید مى داند. از این رو، دیدگاه برخى از گروه هاى افراطى که توحید را تنها در تخریب قبور و آثار پیامبر و ائمه اهل بیت: مى دانند، یک برداشت انحرافى و غلط است.

در اینجا مناسب است تا توحید صحیح را نیز در این باره بیان کنیم: از نگاه شیعه تنها خداى بزرگ شایستگى عبادت و پرستش را دارد، هیچ موجودى دیگر لایق عبودیت و بندگى نیست. چنان که در سایر مراتب توحید نیز به یگانگى خدا باور دارد به گونه اى که سایر موجودات نیازمند او هستند، چرا که او واجب الوجود است. در عین حال احترام، تعظیم آثار و زیارت پیامبران و امامان: را ناسازگار با توحید نمى داند. چنان که توسل، ارتباط با ارواح پیامبر و اولیاى الهى و استمداد از آنان شرک نیست چون شرک عبارت است از: قرار دادن موجودى در برابر خدا به گونه اى که داراى اثر و نقش مستقل باشد. همچنین شرک با پرستش و اظهار بندگى غیر خدا به عنوان معبود بودن پدید مى آید، در صورتى که هیچ یک از این دو معیار یعنى نگاه استقلالى به غیر خدا و اظهار بندگى و کرنش به عنوان معبود ندارد، چنان که سایر مسلمانان غیر شیعه نیز براین باوراند. از این رو چون آنان به وسیله مجاهدت و عبودیت به مقامات والایى در پیش گاه خدا دست یافته اند به گونه اى که قابلیت دریافت فیض الهى را پیدا مى نمایند، کمک خواستن از پیامبر و اولیاى الهى عین توحید است زیرا که رعایت نکردن واسطه ها و اسباب خلاف توحید

است. گر حفظ مراتب نکنى زندیقى.

(1/20)

11. تولّى و تبرّى…
تبرّى و دورى جستن از ستمگران و کسانى که در طول تاریخ بشریت به جامعه انسانى و اسلامى ستم روا داشتند، همچنین ولایت پذیرى و دوست داشتن چهره هاى عادل و دادگستر که در راه برپایى عدالت و حق تلاش نمودند، از امتیازات شیعه است. گواه این مطلب، وجود شهیدان فراوانى است که تمامى آنان در راه زدودن ستم و آبیارى اسلام واقعى جان خویش را قربانى نموده و صحنه هاى افتخار آفریدند. و با تحمّل سختى ها، شکنجه ها، تبعیدها، اسلام را از تو طئه هاى دشمنان اسلام رهایى بخشیدند. گواه، دیگر مظلومیت پیروان مکتب اهل بیت: است که در طول تاریخ بویژه در برابر حاکمان ستمگر بنى امیه و بنى عباس سر تسلیم فرود نیاورده و گاه براى حفظ خود و مذهب از تقیه استفاده مى کردند و استفاده از آن، آثار بسیار خوبى براى جهان شیعه داشته است.

براى روشن شدن این مطلب سخن خوارزمى که از تاریخ نویسان اسلامى است نقل مى کنیم. وى درباره مظلومیت اهل بیت: و شیعه پس از بیان مصیبتى که به امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا8 وارد آمد، چنین مى گوید: امام حسن (ع) مسموم شد، برادرش حسین (ع) به شهادت رسید، زیدبن على در کناسه (محله اى درکوفه) به دارآویخته شد، موسى بن جعفر (ع) در زندان از جهان رفت و على بن موسى (ع) به دست مامون مسموم گردید. براى شما همین مطلب کافى است که در جهان اسلام، شهرى نیست جزاین که شهیدى از آل ابیطالب در آن مدفون است که در قتلشان امویان وعباسیان شرکت داشته اند. هویت دینى، آنان را به سوى مرگ کشانید، زندگى در ذلت و سرافکندگى را زشت دانستند وباعزت وسربلندى از دنیا رفتند، جامى از شربت مرگ را ننوشیدند جز آن که شیعیان و دوستداران آنان نیز آن شربت را نوشیدند. بنى امیه از خدا نمى ترسیدند و حشمت مردم را نگاه نمى داشتند، بندگان خدا را برده خود کرده بودند و مال خدا را در دست هاى خود مى گردانیدند، خانه کعبه را ویران ساخته و صحابه پیامبر را به بردگى کشانیدند، معاویه، حجربن عدى کندى و عمربن حمق خزاعى را پس از قسم ها و پیمان هاى مؤکد به قتل رسانید و زیادبن ابیه هزاران تن از شیعیان کوفه و بصره را در زندان کشت. خوارزمى، پس از اشاره به واقعه کربلا و ستمگرى هاى عبیدالله زیاد و حجاج بن یوسف و ظلمى که از آل عباس بر اولاد على وارد شد مى گوید: امامى از امامان هدایت از جهان مى رود، کسى به تشییع جنازه او نمى رود و مقبره او تعمیر نمى شود، اما وقتى دلقک یا مسخره اى مى میرد، عدول دارالقضا وقضات، جنازه او را تشییع مى کنند و مجلس عزاى او را فرماندهان و والیان آباد مى سازند، دهریان و سوفسطائیان در میان ایشان ایمن وسالم زیست مى کنند اما هر کس را شیعه بدانند، مى کشند، هر

کس نام على بر فرزندش بگذارد، خونش را مى ریزند ...

شاعران قریش در زمان جاهلیت (یعنى شاعرانى که اسلام نیاورده بودند) اشعار در هجو امیرالمؤمنین ومعارضه با اشعار مسلمانان سرودند، آن اشعار را ضبط کردند ... اما اگر یکى از شاعران شیعه از مناقب

وصى پیامبر بلکه درباره ى معجزات پیغمبر سخن مى گوید، زبانش را مى برند و دیوانش را پاره پاره مى کنند، همان گونه که با عبدالّله بن عمار برقى رفتار شد و همان طور که قبر منصور بن زبرقان نمرى نبش گردید ... تا بدان حد که هارون پسر خیزران، (هارون الرشید) ومتوکل، جز به کسى که به آل ابوطالب ناسزا گوید و به یارى نواصب برخیزد مال وبخشش عطا نمى کردند. عمار یاسر در هنگام جنگ صفین گفته است: اگر این گروه «یاران معاویه» ما را بزنند تا نخلستان هاى هجر «ناحیه اى در بحرین» برانند باز هم مى دانیم که بر حقیم وآن ها بر باطلند. بنابراین، اگر مصیبت ورنجى به ما برسد، این چیزى است که ما بدان عادت کرده ایم واگر دولتى براى ما باز گردد، این چیزى است که به راستى انتظار آن را داشته و داریم، هنگام محنت باید شکیبا بود و هنگام نعمت سپاس گزار. در مدت هزار ماه «یعنى مدت خلافت بنى امیه» در منبرها به امیرالمؤمنین ناسزا گفتند، اما در وصى بودن او دچار شک و تردید نشدیم و در مدت ده واندى سال، پیامبرى محمد را دروغ شمردند، اما ما «یعنى مسلمانان واقعى» در امر نبوت، او را متهم نساختیم ... بدانید بنى امیه که در قرآن شجره ملعونه و پیروان طاغوت نامیده شده اند، براى از میان بردن فضایل وصى پیامبر کوشش کردند و کسانى را اجیر نمودند تا با جعل حدیث به پیغمبر دروغ ببندند لیکن نتوانستند حتى یک حدیث از احادیث رسول خدا (ص) را از میان ببرند یا آیه اى از کتاب خدا را تحریف نمایند. چه بگویم درباره قومى که تربت حسین را با گاوآهن، شخم زدند و زائران آن

حضرت را نفى بلد گردند ... خوارزمى آن گاه به ذکر عیوب و رسوایى ها و کارهاى زشت خلفاى عباسى پرداخته و بعد از آن ستمگرى ها و قبایح اعمال بنى امیه را نوشته و در دنبال آن گفته است که این معایب «بنى امیه» با همه زشتى که دارد، در جنب معایب بنى عباس، کوچک واندک است.

وقتى ما، در فرائض و سنن پیروان امامان خود مى باشیم، پس شایسته است که در رنج و محنت نیز، از ایشان پیروى کنیم واین است معناى تولى وتبرى. آنچه یاد آورى شد گویاى این واقعیت است که تولا وتبرى پیام هاى گوناگونى دارداز جمله: مبارزه با ستم وستمگرى واقامه عدل وقسط درجامعه.

(1/21)

12. مهدویت و انتظار…
عقیده به ظهور منجى و نجات بخش را تمامى مذاهب، بلکه ادیان الهى پذیرفته اند، امّا هیچ یک از مذاهب و ادیان الهى مانند مذهب شیعه، مسأله مهدویت را شفاف و روشن بیان نکرده است. در نگاه شیعه حضرت مهدى (عج) از نسل حضرت على (ع) و حضرت زهرا (س) و از تبار امام حسین (ع) مى باشد، نهمین فرزند امام حسین، فرزند امام عسکرى (ع) مى باشد، ویژگیهاى حضرت مهدى، چگونگى ظهور، تعداد یاران، چگونگى حکومت و ... در روایات آمده است. جهان شیعه در انتظار آن حضرت مى باشد تا با ظهور خود، عدالت کامل را در سراسر جهان حاکم نماید و مصداق آیه (وَ نُریدُ أن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فىِ الأرضِ وَ نَجْعَلَهُم أئِمًَْ وَ نَجْعَلَهُم الوارِثین) 43 را تحقیق بخشد.
البته اکثریت اهل سنّت مسأله مهدویت را پذیرفته و لیکن در تولد، چگونگى ظهور، نام و نسل امام حسن و یا امام حسین و ... ابهامات و تناقضاتى دیده مى شود، از این رو مانند پاره اى از مسایل اعتقادى دیگر شفاف و روشن بیان نکرده اند.

(1/22)

13. ولایت فقیه و پى ریزى ساختار نظام سیاسى اسلام…
یکى از امتیازات مهم مذهب امامیه که از آغاز پیدایى تاکنون براى تحقق بخشیدن آن تلاش نموده، تشکیل و تأسیس نظام و حکومت توحیدى با اندیشه ولایى بوده است، چرا که دست یابى به آرمان ها و

اهداف بعثت جز در پرتو حکومت ولایى امکان پذیر نمى باشد. امروزه براى همه مسلمانان روشن است که حکومتهاى گوناگون با شکلهاى متفاوت در جوامع اسلامى نتوانسته در راستاى اهداف اسلام گامى

سرنوشت ساز بردارند بلکه هر روز مسلمانان را به سوى ارزش هاى غیر اسلامى و تباهى سوق مى دهند، از این رو شیعه در طول تاریخ هرگز با حکومت هایى که با مبانى تعریف شده در قرآن، سنّت نبوى و علوى ناسازگارى نداشته همساز نبوده بلکه مبارزه با آنان را از اصول بنیادى خود مى داند.

در فرهنگ شیعه، نماز، روزه، و سایر اعمال عبادى از پایه هاى اسلام بشمار مى رود. اما تحقق عینى اهداف بعثت با چند عمل عبادى آن هم به صورت فردى امکان پذیر نمى باشد. بدین جهت، پیدایى زمینه ها، شرایط و عملى نمودن تمام دستورات اسلام به نظام و حکومت بستگى دارد. از این رو امام صادق (ع) مى فرماید: «بُنىَ الاسْلامُ عَلى خَمْس، عَلَى الصَّلاتِ وَ الَّصومِ وَ الزَّکاِْ وَ الْحَجِّ وَالوِلاىِْ وَ لَمْ یُنادِ بِشى کَما نُودِىَ بِالوِلاىْ» 44 اسلام بر پنج چیز پى ریزى شده نماز، روزه، زکات، حج و ولایت، هیچ یک از این ها مانند ولایت نیست. پیامبر بزرگ اسلام (ص) براى استمرار اهداف بعثت خویش، اهمیّت ویژه اى براى معرفى ولایت و امامت نشان داده اند که در روایات و سخنرانى هاى فراوانى براى مسلمانان روشن نمودند، از جمله معرفى دوازده جانشین پس از خود که به ترتیب رهبرى نظام توحیدى را براى تحقق اهداف رسالت بدست خواهند گرفت «لا یَزالُ الدّینُ قائماً حَتّى تَقوُمَ السّاعُْ اَوْ یَکونَ عَلَیکُم اثنى عَشرَ خَلیفًْ کُلُّهم مِن قُرَیش» 45 امامان و رهبران پس از من که جانشین من خواهند بود دوازده تن مى باشند که تمام آنان از قریش هستند و همواره با وجود آنان دین اسلام مسیر مستقیم را مى پیماید واز انحراف به دور خواهد بود بدین جهت آن حضرت غدیرخم را پایه گذارى نمود. و در عصر غیبت، کسانى رهبرى را به دست مى گیرند که شایستگى، علمى و عملى را داشته باشند، که مصداق کامل آن، فقهاى بزرگ شیعه هستند، که و امروز در ولایت فقیه شکل یافته است. بنابراین تمام پیامبران، امامان، فقها و مجاهدان اسلام براى تحقق بخشیدن چنین نظامى تلاش نموده و بسیارى از آنان در این راه به شهادت رسیدند و امروز مامسلمانان بایستى راه آنان را استمرار بخشیم.

(1/23)

فصل دوم: آموزه هاى فرعى و شاخه اى…
آموزه هاى فرعى و شاخه اى شیعه

(1/24)

1. تعبّد در برابر حق…
از آن جا که رفتار، کردار و گفتار صحابه پس از ارتحال پیامبر اسلام (ص) در مذاهب اسلامى نقش اساسى داشته است، و بسیارى از نمودها، آداب و شعائر موجود در پاره اى از مذاهب پیامد رفتار و گفتار گروهى از صحابه مى باشد، بدین جهت براى شناخت مذهب حق و شناخت اسلام واقعى ارزیابى روش صحابه بسیار مؤثر خواهد بود. بدون تردید تمامى صحابه پیامبر اسلام در جهات فضل، علم، رشادت و جهاد تسلیم بودن در برابر دستورات پیامبر اسلام و ... دریک حدّ و مقام نبودند. گواه بر این مطلب رفتار گروهى از صحابه است که در برابر گفتار و رفتار پیامبر موضع گیرى نموده و براى خود حق اظهار نظر قائل بودند. دراینجا به پاره اى از آن اشاره مى کنیم:

1. پیامبر اسلام (ص) پس از حرکت به سوى مکه و رسیدن به منطقه حدیبیه و دگرگونى وضعیت مسلمانان چاره اى جز مصالحه بامشرکان مکه نداشت. از این رو آن حضرت پس از اعلام صلح فرمود: سال آینده وارد مکه خواهیم شد، برخى از صحابه اعتراض کرده و گفتند مگر شما اعلام نکردى که امسال وارد مى شویم، دراین باره به اعتراف خودشان در نبوت آن حضرت شک نمودند.

2. پیامبر اسلام (ص) در روزهاى پایانى عمر خود اصرار فرمودند که همه صحابه در جنگ با رومیان به فرماندهى اسامه بن زید شرکت نمایند، اما پاره اى از صحابه مخالفت ورزیدند.46

3. مخالفت با گفتار صریح پیامبر اسلام (ص) در غدیر خم، البته اظهار مخالفت پس از ارتحال پیامبر بزرگ اسلام (ص) انجام شد.

4. پیامبر اسلام (ص) در لحظه هاى پایانى عمر شریف خود، صحابه را جمع نمود و فرمود: قلم و دوات بیاورید تا چیزى براى شما بنویسم که گمراه نشوید، پاره اى از صحابه از جمله عمر بن خطاب در برابر گفتار آن حضرت ایستاد و گفت: ما را کتاب خدا کافى است و) نعوذبالله (درد و تب بر او غلبه نموده و سخنان نامربوط مى گوید) انّ الرجل لیهجر (47

5. گریه پیامبر اسلام (ص) در مرگ فرزندان عزیزش و اعتراض پاره اى از صحابه به روش آن حضرت.48 همچنین آن حضرت نسبت به کسانى که از گریه افراد جلوگیرى مى کردند نظیر عمربن خطاب، مى فرمود: آنان را رهاکن، زیرا چشم مى گرید و مصیبت تازه است و یادش در خاطره باقى است.49

این موارد گویاى این واقعیت است که در بین صحابه کسانى حضور داشتند که در برابر روش و سنّت پیامبر (ص) متعبّد و تسلیم نبودند، بلکه براى خود حق اظهار نظر قائل بودند و مخالفت مى کردند. روشن است که این روش پس از وفات آن حضرت نمود و ظهور بیشترى داشته به گونه اى که در برابر نصوص و مواردى که نص وجود نداشته بر اساس نظر خود عمل مى کردند. از این رو مذاهب اهل سنّت نتیجه همان روش گروهى از صحابه مى باشد. بنابراین مخالفت اهل سنّت باپاره اى از مسائلى نظیر:

عزادارى، توسل، تبرک، زیارت اولیاى الهى و ... مطلب جدیدى نیست

بلکه از زمان حضور پیامبراسلام (ص) توسط برخى از صحابه و سپس تابعان پى ریزى شد. اگر روزگارى ابوایوب انصارى از صحابه بزرگوار پیامبر (ص) براى زیارت آن حضرت بر سر مزار رسول خدا (ص) مى آید و

صورت خود را روى قبر آن حضرت مى گذارد، مروان بن حکم از آنجا عبور مى کرد، گردن ابوایّوب را گرفت و گفت چرا سنگ را مى بوسى؟ در پاسخ او گفت: رهایم کن، من نزد سنگ نیامده ام بلکه به حضور اقدس آن حضرت آمده ام.50 امروزه چه گروهى از مسلمانان، خط و راه مروان بن حکم و چه گروهى راه ابوایّوب انصارى را ادامه مى دهند؟ چه گروهى سیره پاره اى از صحابه را در جلوگیرى از عزادارى، گریه بر اموات، زیارت و ... انجام مى دهند و چه گروهى به تبعیّت از سنّت پیامبر اسلام به این اعمال که داراى آثار معنوى فراوانى مى باشد، عمل مى کنند؟

شیعه، فرقه اى است که در برابر گفتار، رفتار و کردار پیامبر (ص) متعبّد و تسلیم است، چون حضرت على (ع) و پاره اى از صحابه نظیر: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و ... این روش را داشته اند به گونه اى که در برابر سنت پیامبر (ص) هیچ گونه اظهار نظر و مخالفت نمى کردند، بلکه تسلیم محض بودند.

(1/25)

2. الگوهاى شیعه…
یکى از امتیازات بلکه افتخارات شیعه آن است که از بین تمام مذاهب، مذهبى برگزیده که رئیس آن امام جعفرصادق (ع) است، امامى که دیگران از خوان نعمت ایشان بهره گرفته اند. همچنین الگو و مقتدایى مانند مظلوم صفین و جنگ جمل و فرزند مظلومش شهید کربلا دارند که هیچ کس با آنان قابل مقایسه نیستند. چگونه برخى معاویه را با چنین چهره هایى مقایسه مى کنند در صورتى که معاویه تا زمانى که توانایى داشت با اسلام و پیامبر اسلام جنگید، و در فتح مکه که از هر جهت درمانده شد، اسلام را به اکراه و زور پذیرفت. آیا اسلام معاویه با اسلام 3.
a

(1/26)

3. نگاه شیعه به قاسطین، ناکثین و مارقین…
از نگاه شیعه کسانى که در برابر امیرالمؤمنین ایستاده و جنگ کردند، به هیچ وجه قابل دفاع نمى باشند چرا که رسول خدا (ص) درباره على بن ابى طالب فرمود: «مَن آذى عَلیّاً فَقَدْ آذانى، وَ مَنْ آذانى فَقَدْ آذى الله» 51 هر کسى على را اذیت کند به من آزار رسانده و کسى که به من آزار برساند خداوند را آزار داده است، در روایت دیگر فرمود: «مَن آذى عَلیّاً بَعَثَهُ الله یَومَ القِیامًَْ یَهُودیّاً اَوْ نَصْرانیّاً» 52 هر کسى على را اذیّت کند، خداوند او را در روز قیامت یهودى یا مسیحى محشور مى کند.

از سویى در قرآن مى فرماید: (انَّ الَّذینَ یُؤذُون الله وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُم الله فىِ الدُّنیا وَ الاخِرِْ) 53

بدون تردید، قاسطین و ناکثین محّب على نبودند چرا که جنگ و کشتار با محبّت قابل جمع نیست.

در برخى از روایات آمده است که رسول خدا (ص) فرمود: «یا علّى لایُحبُّکَ الا مُؤمِنٌ وَلایُبْغِضُکَ الا مُنافِقٌ» 54 چنان چه ناکثین و قاسطین محب و عارف به على بن ابیطالب بودند، معیار شناخت مؤمن از منافق چیست؟

حافظ ترمذى از جابر روایت مى کند: «ما کُنّا نَعْرِفُ الْمُنافِقینَ الا بِبُغْضِهِم عَلیّاً» 55 مامنافقان را جز به کینه ودشمنى باعلى نمى شناختیم. امیرمؤمنان قابل مقایسه مى باشد؟

(1/27)

4. اجتهاد زنده و پویا…
شیعه براین باور است که پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت آن حضرت نیازى به اجتهاد و به کارگیرى شیوه هاى اجتهاد نداشته اند. پیامبر اسلام (ص) با استفاده از وحى و الهام الهى، و اهل بیت: آن حضرت نیز با در اختیار داشتن علم پیامبر (ص) و گاه افاضات و الهامات الهى، نیاز به اجتهاد پیدا نمى کردند چرا که اجتهاد در جایى راه دارد که دلیل یقینى نباشد. امّا پس از دوران معصوم، نیاز به اجتهاد پیدا مى شود، کسانى که داراى شرایط اجتهاد مى باشند با بهره گیرى از نصوص (قرآن و سنّت) مى تواند دستورات دینى را براى توده هاى مردم استنباط نمایند، از این رو اجتهاد در عصر غیبت یک نیاز ضرورى است که در تمام دوران حیاط و زندگى انسان وجود دارد، همان طورى که انسان در سایر رشته هاى علمى پزشکى، مهندسى، اقتصادى و ... همواره نیاز دارد، در دستورات دینى نیز در رابطه با مسایل دینى و مذهبى به خبرگان و عالمان بزرگ نیاز دارد، تا با اجتهاد خود مشکلات مردم را برطرف نمایند، در قرآن وسنّت رهنمودهاى فراوانى در این باره وجود دارد. از این رو شیعه عقیده دارد که بایستى در هر زمانى از مجتهدان زنده پیروى شود در صورتى که غیر شیعه از علماى قرن دوم و سوم نظیر: ابوحنیفه، مالک، شافعى، حنبلى، تقلید مى کنند از این رو آنان از چهار مذهب فقهى برخوردار مى باشند. در اینجا این پرسش مطرح مى شود که باتوجه به آن که اسلام راه اجتهاد را براى امت اسلامى نهاده است، به چه دلیل کسانى که در قرن 15 زندگى مى کنند بایستى گفته و فتواى کسى را عمل نماید که در قرون گذشته بوده اند؟ آیا نیازهاى امروز و زندگى هاى روزمّره، مانند قرن دوم وسوم است؟! و از سویى خود آنان اعتراف دارند که معصوم از خطا نیستند و آنان اجتهاد کرده اند، روشن است که اجتهاد و نظریات علماى گذشته در صورتى که بر اساس اصول صحیح اجتهاد بوده باشد براى خودشان حجّت است نه براى مجتهدان دیگر. مردم در هر زمانى طبق دستورات قرآن و سنّت بایستى به خبرگان و عالمان داراى شرایط مراجعه نمایند که یکى از آن شرایط، زنده بودن است.

اهل سنّت مى گویند ما از سنّت نبوى پیروى مى کنیم، در صورتى که فتاواى علماى اربعه را از قرون گذشته مورد توجه قرار داده اند، اگر آنان تابع سنّت پیامبرند وجود چندین مذهب چه معنایى دارد؟

اهل سنّت نه تنها در مسایل فقهى و فروعات احکام از چندین مذهب برخوردارند، که در اصول اعتقادات نیز داراى مذاهب دیگرى غیر از مذاهب فقهى مى باشند. آیا سنّت پیامبر اختلاف داشته یا علماى اهل سنّت اختلاف نموده اند؟ سرچشمه این اختلافات هر چه باشد، نمى توان ادعا نمود که پیرو سنّت نبوى مى باشند بلکه پیرو رفتار وباورهاى ابوحنیفه، مالک، و ... مى باشند. بدین جهت آنان نمى توانند مقتداى همه مسلمانان در همه عصرها و نسل ها باشند. و هرگز قرآن وسنّت به چنین مذاهبى با این شیوه ها و اختلافات گوناگون دستور نداده و راضى نیست. بلکه وظیفه هر مسلمانى آن است که اگر خودش توانایى دارد، دستورات دین را از قرآن و سنّت اخذ نماید و در صورتى که توانایى ندارد، بایستى به علماى صاحب شرایط که زنده باشند رجوع نمایند.

(1/28)

5. پرهیز از اجتهاد به رأى…
از آنجا که انسان در معرض خطا و لغزش قرار دارد، نمى توان پایه مذهب را بابهره گیرى از راى، قیاس و استحسان پى ریزى نمود، بلکه اساس مذهب را باید خداوند بزرگ و معصومین قرار داد، چون از خطا و لغزش دور مى باشند. بدین جهت یکى از امتیازات مذهب آن است که در شناخت آن نیازى به راى و قیاس پیدا نکند. از آموزه هاى مذهب شیعه آن است که به شدت باقیاس و استحسان مبارزه کرده و مى کند. یکى از عواملى که مذاهب اهل سنّت به این امور روآوردند آن بود که تااوایل قرن دوم از تدوین حدیث محروم بودند، چرا که تازمان خلافت عمربن عبدالعزیز احادیث تدوین نشده بود. اما شیعه با وجود ثقل اصغر «عترت پیامبر» نیازى به رأى و قیاس پیدا نکردند.

(1/29)

6. برخوردارى از علماى متعهد…
مطالعه و بررسى تاریخ نشان مى دهد که علماى شیعه از دو ویژگى بسیار بارز برخوردار بودند که آنان را از علماى سایر مذاهب ممتاز مى کند، نخست آن که در برابر ظلم و ستم حاکمان جور ایستادگى کرده و در کنار مردم بودند. این ویژگى در تمام دوران گذشته به چشم مى خورد که در نهایت در سیره و روش مجدِّد قرن حضرت امام خمینى بروز نمود و نه تنها مسلمانان بلکه تمام جهانیان را به سوى خود جذب نمود به گونه اى که امروزه بسیارى از متفکران و مسلمانان جهان پیرامون ابعاد اعتقادى، فکرى و سیاسى انقلاب اسلامى و اندیشه هاى بلند امام خمینى به مطالعه و تحقیق مشغولند و بسیارى به حقانیت آن گرایش پیدا کرده اند.

دوم آن است که از استقلال ویژه اى برخوردارند به گونه هاى که به کمک دولت ها چشم داشتى ندارند، بلکه به پشتوانه خداوند بزرگ و همکارى مردم این دو ویژگى را حفظ نمودند.

(1/30)

7. سیاست همزیستى و مدارا…
سیاست همزیستى علما وجهان تشیع با سایر فرقه ها و مذاهب یکى از اصولى است که همواره از سوى بزرگان و ائمه اهل بیت: توصیه شده است، در عین حال که مذاهب دیگر را از جهات فکرى و عقیدتى منحرف مى دانند اما بر اساس مصالح اسلام، پیروان خود را به مسالمت، صلح و ارتباطهاى سازنده با مذاهب اسلامى سفارش فرموده اند، نظیر: شرکت در محفل و جلسات، عیادت مریض، تشییع جنازه و ... این نشانه حق مى باشد چرا که پیروان حق از ارتباط صلح آمیز و انعطاف در رفتار هراسى ندارد. بدین جهت فقهاى شیعه فرموده اند در مراسم حج، مکه و مدینه و در اماکنى که کناره گیرى نمودن نشانه اختلاف و توهین به اسلام و فتاواى بزرگان، برخى از سنت هاى مذهبى مانند مهر گذاشتن را که سعودیها از حساسیت خاصى برخوردار مى باشند، انجام نمى دهند.

گرچه شاید برخى از افراد ساده و کم ظرفیت، چنین رفتارى را دلیل بر ضعف مذهبى بدانند در صورتى که نگاه دقیق علمى این گونه رفتارها حکایت از حقانیت و سعه صدر دارد، چون حق همیشه از تعصب، خود را دیدن، تحقیر دیگران، غرور و تکبر، تکفیر، خشونت و ... به دور است و هر جا انحراف و باطل راه پیدا کند این ویژگى ها، آثار تخریبى خود را به جا مى گذارد. بدین جهت چون شیعه از جهات فرهنگى، علمى و مذهبى قوى و توانمند است با همه طوایف، مذاهب و ادیان تعامل و همزیستى دارد.

(1/31)

8. پرهیز از افراط و تفریط در اعتقادات…
امیر مؤمنان (ع) فرمود: دو گروه درباره من نابود مى شوند، «محّب غال و مبغض قال» کسى که در محبت من غلو و زیاده روى نماید و کینه ورزى، که کینه خود را ابراز نماید. غلو یعنى زیاده روى در محبّت به گونه اى که از حّد انسانیت به حّد الوهیت و خدایى رسانده شود و گروهى مقام واقعى آن حضرت را پایین آورده و او را در ردیف افرادى نظیر: معاویه، طلحه، زبیر، و ... قرار داده اند. این افراد، جنگ هاى گوناگون بر علیه امام على راه انداخته و به ساحت مقدس آن حضرت اهانت نمودند، کینه هاى خود را در گفتار، رفتار و عمل ابراز نمودند. شیعه نه امام را به الوهیت و مقام خدایى قبول دارد و نه ایشان را از مقامى که خدا عنایت فرموده پایین آورده بلکه ایشان را ولى و حجت خدا مى داند. از این رو در اذان بر این واقعیت شهادت مى دهد تا جهان اسلام به مقام واقعى آن حضرت آگاه شود و دیگران از افراط و تفریط بپرهیزند. البته این اصل اعتدال و امت وسط بودن را درباره سایر ائمه: بلکه صحابه پذیرفته است. نه مانند برخى از مذاهب تمامى صحابه را حتّى ستمگران و اهل بغى از صحابه را قبول دارند. و نه با همه آنان دشمنى دارد. بلکه معیار در پذیرش افراد و شخصیتها را خواه صحابه باشند یا غیر صحابه، آیات قرآن نظیر: (اِنَّ اَکْرَمَکُم عِندَاللّه اَتْقاکُم) و (وَالعَصرِ اِنَّ الاِنْسانَ لَفىِ خُسرً اِلاّ الّذیِنَ آمَنوُا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ)، مى دانند. اصبغ بن نباته مى گوید: حارث همدانى باتنى چند از شیعیان، به محضر امام على (ع) رسیدند، و من نیز همراه آنان بودم. حارث همدانى گفت: روزگار من را درهم شکسته و درگیرى پیروان شما مرا محزون ساخته، امام پرسید در چه خصومت مى کنند؟ عرض کرد درباره مقام و مرتبه شما به اختلاف افتاده اند، گروهى در حق شما افراط و غلوّ مى کنند، گروهى شک و تردید دارند، گروه سوم راه میانه روى در پیش گرفته اند. فرمود: کافى است اى برادر همدانى، آگاه باش که بهترین شیعیان من کسانى اند که راه میانه و معتدل را مى پیمایند، حارث پرسید: راه را بیشتر روشن سازید تا شک برطرف شود، فرمود: براى شناخت دین خدا و حق یک معیار را بگیر، و آن این که نخست نشانه هاى حق را بشناسید تا اهل آن براى شما روشن گردد نه آن که حق را با افراد بسنجید. «اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعرِف اَهلَهُ» سپس امام به معرفى خود مى پردازد: بدان که من بنده خدا، برادر و صدیق اول پیامبر هستم، من در زمانى او را تصدیق کردم که آدم میان روح و جسد بود، آنگاه او را به حق تصدیق نمودم محمد (ص) فرستاده خدا و من وصى و صاحب امر و سرّ او هستم، درک، میزان فهم قرآن، فصل الخطاب، و دانش پیشینیان به من داده شده، هزار کلید به من سپرده که هر کلیدى هزار باب را مى گشاید ... مرا در نزد صراط و در هنگام تقسیم خواهند شناخت.56

(1/32)

9. عاطفى بودن در عین گرایش به عقل و نقل…
ویژگى عاطفى بودن، نشانه پویایى و کمال جویى یک مذهب است، اگر به مسایل دینى و مذهبى تنها نگاه نقلى و یا عقلى صرف باشد بدون آن که از انعطاف پذیرى، تسامح و تساهل برخوردار باشد، جاذبیت خود را از دست مى دهد. و این اصلى است که در قرآن و سنت آمده است (وَمَاجَعَلَ عَلَیکُم فِى الدِّینِ مِن حَرَجً) 5 در دین برشما سختى نهاده نشده است. در روایات آمده که دین و شریعت پیامبر اسلام سهل و آسان مى باشد.

برخى از مذاهب تنها جمود بر ظواهر دارند به گونه اى که هیچ گونه انعطافى در آنچه خلاف عقل است و یا دلیل نقلى بر خلاف آن وجود ندارد، نشان نمى دهند نظیر: زیارت، ارتباط با اولیاى الهى و ارواح بزرگان، برپایى مجالس بزرگداشت، جلسات دعا، عزادارى، آداب و رسومى که با اصول اسلامى منافاتى ندارد و ...

مذهب شیعه در عین پرهیز از بدعت ها و خرافات، از این ویژگى برخوردار است که باورهاى خود را جداى از عقل، نقل و عاطفه نمى دانند. چرا که انسان از عاطفه جدى برخوردار مى باشد، در مرگ عزیزان، علما وائمه مى سوزد و دوست دارد به گونه اى ابراز محبت نماید در محافل جشن به گونه دیگر دوست دارد ابراز شادى نماید، در مشکلات و سختى از خدا، پیامبر و اولیاى الهى کمک مى خواهد. از این رو نمى توان با تمام عواطف و روحیات انسان بدون آن که دلیل بر منع و حرمت آن باشد جلوگیرى و سخت گیرى نمود. در عین حال باید در برابر بدعت ها و خرافات جدى ایستاد و مبارزه نمود.

توسل، دعا، تضّرع همراه با اجتماع و تشکیل جلسات از خصلت بسیار خوب و آموزنده و سازنده اى است که در میان تشیّع وجود داشته است و پس از انقلاب اسلامى، با شکوه بیشترى انجام مى گیرد. این ویژگى را در سطح عموم تشیّع در تمام نقاط جهان مشاهده مى کنیم.

بدیهى است که ارتباط با معبود جهانیان وقتى دل و جان انسان را متحول مى سازد که همواره با تضرّع، خضوع و خشوع و در نهایت گریه باشد. در روایات فراوانى به گریه از خوف و ترس خدا توصیه شده است. این گونه تضرع هنگامى که همواره با یاد و خاطره شهدایى باشد که در راه خدا هستى خود را ایثار کرده اند ابعاد دیگرى پیدا مى کند، و همین جاست که توسل و ارتباط با اولیاى الهى که در دامن اسلام تربیت یافته و مى توانند الگوى سازنده براى نسل جوان باشد معنا و جهت پیدا مى کند.

(1/33)

10. عاشورا و عزادارى ها…
از ویژگیهاى تشیع برپایى عزاداریها به صورت سمبلیک است که همواره در راستاى اهداف مقدس، احیاى اسلام و انسجام امت اسلامى انجام مى گیرد.

عزاداریها افزون بر آن که یک نوع حرکت دسته جمعى در راستاى اهداف شهداى کربلا است، زمینه هاى رشد و آگاهى فکرى، سیاسى و اجتماعى را براى عزاداران در پى دارد. و از سویى عشق و محبت عزاداران را به پیامبر (ص) وآل پیامبر افزون مى نماید، عزادارى ها نماد محبّت، تعظیم، استمرار خط شهدا است و این منحصر در شیعه است.

(1/34)

11. اشراف بر اندیشه هاى مذاهب…
براى اثبات حقانیّت یک مذهب دو راه را باید طى نمود، نخست اثبات دیدگاه ها و باورها، دوم برطرف نمودن موانع و شبهات و اشکالاتى که وارد مى شود. این دو راه وقتى کامل مى شود که بر سایر دیدگاه هاى مذاهب اشراف کافى وجود داشته باشد تا با آگاهى از دلایل و نظرات آنان به عمق و حقانیّت دیدگاه خویش بیفزاید.

اگر انسان تنها به اندوخته هاو آموزه هاى مذهب خود بسنده نماید، نمى تواند حقانیّت باورهاى خود را اثبات نماید چون همواره جاى این مطلب وجود دارد که شاید دیگران دلایل قوى ترى داشته باشند که ما از آن آگاهى نداریم. از این رو لازم است که هر کسى در انتخاب مذهب خود گستره آگاهى خود را بیفزاید. خوشبختانه در مذهب شیعه ویژگى اشراف و آگاهى از دیدگاه هاى مذاهب دیگر از آغاز وجود داشته است. امام صادق (ع) به گونه اى بر عقاید و دیدگاه هاى علماى اهل سنّت اشراف داشته اند که به اعتراف خود آنان، امام صادق (ع) از همه آنان داناتر است. علماى شیعه نیز از این ویژگى برخوردار بودند، نشانه آن وجود کتاب هاى گوناگون فقهى و اعتقادى است که که با شیوه (اُدْعُ اِلىَ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکْمَِْ وَ المَوعِظَِْ الحَسَنَِْ وَ جَادِلهُم بِالَّتى هِىَ أحْسَنُ) 5 عمل نمودند. متأسفانه در بین مذاهب اهل سنّت به علل گوناگون از آگاهى و اشراف بر دیدگاه هاى شیعه پرهیز دارند چنان که در مباحثات و مناظرات هیچ گونه اطلاعى از دیدگاه شیعه ندارند. و در اکثر حوزه هاى علمیه آنان هیچ گونه کتاب فقهى

و اعتقادى شیعه آموزش داده نمى شود و گاهى اجازه مطالعه و حضور چنین کتاب هایى داده نمى شود.

12. جامعیت در ابعاد اعتقادى، فقهى، سیاسى، اخلاقى و عرفانى از آموزه هاى شیعه جامعیت آن است، اگرمذهب تنها به عبادت، نماز و روزه و اعمال فردى بسنده کند، و یا به گوشه نشینى دعوت نماید و هیچ پیام و سخنى درباره مسایل سیاسى، فرهنگى و اقتصادى نداشته باشد، آن مذهب با اسلام هم افق نیست و نمى تواند مرجع مردم قرار گیرد.

(1/35)

13. آزادى در پرسش، نقد و انتقاد…
قرآن و سنّت از تقلید کورکورانه به شدت جلوگیرى نموده و به جاى آن مردم را بابهره گیرى از عقل و خرد به تحقیق و جست و جوگرى فرامى خواند. از این رو هر مذهبى که از این ویژگى برخوردار نباشد و جلو پرسش، جستوجوگرى و رشد اندیشه را بگیرد نمى تواند مشکلات جامعه اسلامى را برطرف سازد. تجربه تاریخ ثابت مى کند که شیعه تنها مذهبى است که از نقد، پرسش، و هر نوع اشکال استقبال مى کند و پیروان خود را به این مسیر فرامى خواند.

(1/36)

14. شیعه و پیشرفت علوم، فرهنگ و تمدّن اسلامى…
خداوند بزرگ افراد و گروه هایى از شیعه را با عنایات خاصه خود از بسیارى از علوم و دانش هاى اسلامى که مسلمانان به آن نیاز داشته و دارند ممتاز نموده است به گونه اى که پایه گذار آن علوم به شمار مى روند.
در تمام علوم مانند: علم نحو و صرف، لغت و معانى، عروض و شعر، سیر و تواریخ، علم رجال و دراىْ، علم فرق وادیان، علم حدیث، فقه واصول، علوم قرآن، علم کلام و عقاید، علم اخلاق و ... شیعه نقش بنیادین داشته است. برخى علما در این باره کتاب هاى جداگانه اى تدوین کرده اند، در این کتابها نقش شیعه را در جهت رشد و گسترش علوم تبیین نموده اند، کتاب «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام» نویسنده توانمند، سید حسن صدر یکى از کتابهاى یاد شده است.
تاریخ گواه است که امامان اهل بیت: در هر زمان و مکانى به تربیت نیروهاى لایق و شایسته همت مى گمارند و به دین جهت به دین، علم و تمدن اسلامى خدمت فراوانى مى کردند. چهار هزار شاگرد تربیت شده به وسیله اساتیدى مانند امام باقر و امام صادق8 در حدیث و فقه و سایر علوم اصول، کلام، تفسیر، لغت و طبیعیات، مى تواند یک تمدن بزرگ اسلامى را پى ریزى نمایند.
آثار به جاى مانده از امامان اهل بیت: به وسیله این شاگردان تدوین، جمع آورى و منظم گردید، هزاران حدیث در موضوعات گوناگون، اعتقادى، فقهى، اقتصادى، اخلاقى، اجتماعى و سیاسى از سوى اهل بیت: بیان شده که همه آنها را شاگردان وتربیت شدگان امامان در (اصول اربعه مائه) چهارصد گانه جمع آورى کردند. شخصیت هایى نظیر: زرارْبن اعین، بکیربن اعین، حمران بن اعین، جمیل بن صالح، جمیل بن دراج، محدبن مسلم، هشام بن سالم، هشام بن حکم، ابوبصیر، عبدالله بن سنان و غیرآنان، همه از تربیت یافتگان مدرسه امام باقر و امام صادق8 مى باشند. گاهى این پرسش مطرح مى شود که چرا اکنون آن همه احادیثى که از اهل بیت: نقل شده است وجود ندارد در صورتى که بسیارى از آثار علماى اهل سنت مثل کتاب هاى شافعى، محمدبن حسن شیبانى و ... موجود است. ولى با بررسى تاریخ و وضعیت شیعیان پاسخ این پرسش روشن مى شود. شیعه در وضعیتى قرار داشت که چنان چه سایر فرقه ها با آن روبه رو بودند وضعیت آنان از شیعیان بدتر بود. چگونه آثار امامان اهل بیت: در دست شیعه باقى بماند در صورتى که پیروان آنان با انواع عذاب، شکنجه، تبعید و از سویى با تعصبات مذهبى و خشک مخالفان روبه رو بودند. بیست سال تلاش بى وقفه مرحوم شیخ کلینى در مناطق دور دست جهان اسلام براى جمع آورى حدیث شیعه نشانه این است که شیعه در شهرها، قصبه ها پراکنده بودند و بسیارى از نوشته هاى آنان از بین رفته بود، چنان که در زندگى محمدبن ابى عمیر آمده است: وى بخش زیادى از آثار اهل بیت: را در زمان خود جمع آورى و تدوین کرده بود، اما از آنجا که رشید، خلیفه عباسى در پى دستیابى به آن آثار بود همه آنها را در خاک دفن نمود و پس از آن زندانى شد، آنگاه که از زندان بیرون آمد همه آثار از بین رفته بود. لازم به یادآورى است که سایر حکام و خلفاى جور با اصحاب امامان چنین برخوردى داشتند. البته درگیریهایى که در بغداد و سایر کشورهاى اسلامى پدید آمده بود در این زمینه نقش اساسى داشت.
سلاطین سلجوقى در سال 447 (طغرل بیک) بسیارى از کتابخانه هاى شیعه را به وسیله آتش زدن از بین بردند. کتابخانه بزرگ شیعه که به وسیله ابونصرسابور بن اردشیر، وزیر بهأالدوله بویهى در بغداد محله کرخ ساخته شده بود از بین رفت. در این کتابخانه انواع کتابهاى فارسى، عربى، هندى، چینى، رومانى و ... وجود داشت به گونه اى که در سایر شهرهاى مسلمان نشین کتابخانه اى بزرگتر از آن نبود. این فتنه در زمان شیخ طوسى نیز ادامه داشت، کتابخانه ایشان در بغداد آتش زده شد و مرحوم شیخ مجبور شد به صورت مخفیانه مهاجرت کند و حوزه نجف پس از مهاجرت ایشان شکل یافت. این حرکت در قرن پنجم هجرى پدید آمد.59
پس از آن دوران، ایوبى ها آثار شیعه را نیز نابود کردند کتابخانه هاى فاطمیون مصر که داراى دویست هزار جلد کتاب در حدیث و فقه، ادب، طب، کیمیا، فلک شناسى، لغت و تاریخ بود، بلکه در کتابخانه اسکندریه و الأزهر هزاران کتاب در علوم گوناگون از جمله آثار شیعه در فقه و حدیث وجود داشته، که از بین رفته است.60 در عین این که شیعه در طول تاریخ با این گونه سختى ها روبرو بود اما از راه تقیه استفاده نمود و بسیارى از آثار و روایات امامان اهل بیت: را حفظ کردند و امروز در اختیار جامعه اسلامى قرار گرفته است.
حرکت تمدن ساز و علمى امامان اهل بیت: در صورتى بهتر روشن مى شود که چگونگى حکومت هاى اموى و عباسى و نحوه برخورد آنان را با علم و علما بررسى کنیم، چرا که آنان دین، علم و دانش، و علما رابه گونه اى تقویت مى کردند که در جهت اهداف حکومت و زندگى آنان باشد، و همواره از حرکت هاى علمى مستقل که از جانب اهل بیت: پى ریزى مى شد جلوگیرى مى کردند، بدین جهت امامان اهل بیت، بسیارى از عمر خود را در زندان گذراندند. بهترین بسترى که براى اهل بیت: آماده شد، فرصتى بود که از درگیرى بنى امیه و بنى عباس پیش آمد. از این رو امام صادق (ع) در این فرصت دامنه علوم اسلامى را گسترش داده و دانشگاه بزرگى را پى ریزى نمودند. البته اگر مخالفت حاکمان ستمگر و حسود نبود این تمدن به دست امامان اهل بیت و پیروان آنان پدید مى آمد. اگر زمام امور از جمله مکتب ها و مدرسه ها در اختیار اهل بیت قرار مى گرفت وضعیت جامعه اسلامى به گونه دیگر رقم مى خورد، چرا که آنان معدن علم و حکمت بودند و از تمام مردم به دانش کتاب و سنت رسول آگاه تر بودند. براى تبیین این بحث به طور اختصار نقش شیعه را در برخى از علوم یادآور مى شویم:
علم نحو، نخستین کسى که پایه گذار علم عربى شناخته شده، ابوالاسود دوئلى است، وى از تابعان و محدثان مى باشد که پس از حضرت على بن ابى طالب در علم نحو کتاب نوشت، ابوحاتم سجستانى مى نویسد: وى علم نحو را از على بن ابیطالب گرفت. لازمه این سخن آن است که علم نحو و قواعد آن را امیرالمؤمنین (ع) مشخص نمودند و ابوالاسود از آن حضرت آموخته است.
ابوالاسود از بزرگان شیعه بوده است چنان که گروهى از تاریخ نگاران بدان تصریح کرده اند، ابوالفرج اصفهانى مى گوید: او از وجوه و بزرگان شیعه و همراه حضرت على (ع) در جنگ صفین بوده است.
حافظ سیوطى در طبقات مى نویسد: او در رأى و عقل از کامل ترین مردان به شمار مى آمد.61
مرحوم صدر، به بزرگان دیگرى از شیعه پرداخته که در گسترش و عمق دادن به علم نحو نقش اساسى داشته اند.
علم صرف، پایه گذار آن، ابوالقاسم معاذ الهرأ از بزرگان شیعه، است.
علم لغت، نخستین کسى که به تهذیب و جمع آورى زبان عرب و بیان پایه هاى حروف بر اساس معجم پرداخته است، خلیل بن احمد مى باشد، وى ابتکارات و نوآوریهاى بسیار خوبى در لغت داشته که مانند آن در پیش از او وجود نداشته است از جمله، تألیف و نوشتن کلام عرب است بر اساس حروف و بیان معانى آن که در کتاب معروف خود به نام «العین» آمده است. همچنین وى در علم عروض نیز سبقت را از دیگران ربوده است. در شیعه بودن خلیل اختلافى وجود ندارد.
علم بیان و بدیع، که از علوم بسیار مهمى است که در فصاحت و بلاغت و چگونگى نوشتن و بیان نقش اساسى دارد. توسط امام مرزبانى، نهاده شده. کتابى دارد به نام «المفضل فى علم البیان و الفصاحه».
در علم تاریخ، عبیدالله بن أبى رافع که در این باره کتابى را در دوره امیرالمؤمنین تدوین نموده. برخى گفته اند وى کاتب و نویسنده حضرت على (ع) بوده است.
علم حدیث، نخستین کسى که در حدیث نبوى کتاب نوشت، حضرت على (ع) بود. چنان که در روایات آمده است در زمان امام باقر (ع) برخى از افراد که خدمت آن حضرت مشرف مى شدند از ویژگیهاى آن کتاب از جمله، بزرگ بودن آن که در پوست حیوانات نوشته شده، سخن گفته اند. امام باقر (ع) فرمود: این کتاب به املاى رسول خدا (ص) مى باشد.
ابورافع در زمان خلافت حضرت على، کلیددار بیت المال در کوفه بود. او در جنگها همراه پیامبر اسلام (ص) حضور داشت. علم فقه، على بن ابو رافع نخستین کسى است که علم فقه را تدوین نموده است او از فقهاى شیعه واز یاران خاص امیرالمؤمنین بود.
اصول فقه، امام باقر (ع) نخستین کسى است که علم اصول فقه و قواعد آن را تبیین فرمود. سپس هشام بن حکم وسایر بزرگان شیعه به گسترش آن پرداختند به گونه اى که امروز علم اصول در هیچ حوزه اى مانند حوزه شیعه از دقت نظر، عمیق بودن و گستردگى، وجود ندارد. چنان که علم فقه نیز به خاطر پویایى وباز بودن در اجتهاد و پرورش علما و دانشمندان بسیارى از این ویژگى برخوردار مى باشد، علوم قرآن، دانشى است که درباره ویژگى هاى قرآن و مقدمات تفسیر آن مى پردازد، از اعجاز، فصاحت و بلاغت، وحى چگونگى تدوین و کتابت قرآن سخن مى گوید. حضرت على (ع) نخستین کسى است که مصحف یعنى قرآن را پس از پیامبراسلام (ص) تدوین نمود. آن حضرت مدت فراوانى را در خانه براى جمع آورى قرآن سپرى کرد. سیوطى از علماى اهل سنّت مى گوید: حضرت على (ع) قرآن را بر طبق نزول آن مرتب فرموده است. آن حضرت درباره سایر علوم قرآن حدود شصت نوع علم املا فرموده است.
علم قرائت، نخستین کسى که در قرائت تصنیف دارد، ابان بن تغلب از شاگردان امام سجاد (ع) مى باشد.
عبدالله بن عباس، سعیدبن جبیر و جابربن عبدالله انصارى نیز در علم تفسیر بر دیگر تابعان سبقت دارند. در علم کلام نیز شیعه بر سایر مذاهب سبقت دارد.62

(1/37)

فصل سوم: آموزه هاى اخلاقى شیعه…
آموزه هاى اخلاقى
افزون بر ویژگى هاى فکرى واعتقادى که بدان اشاره شد، شیعه از امتیازات وخصلت هاى بزرگ انسانى و الاهى برخوردار مى باشد، چرا که باورهاى پویا و زنده، در میدان عمل نیز آموزه هاى اخلاقى بسیار والایى را در پى دارد، درخت پاک ثمره شیرین و لذت بخش مى دهد. از این رو پیروان مکتب اهل بیت با بر خوردارى از ویژگى هاى اعتقادى، در میدان عمل نیز ازویژگى هاى بسیار بلندى بر خوردار مى باشند که از سیره علمى و عملى پیامبر بزرگ اسلام ائمه اهل بیت: آموخته اند. بدون تردید دست یابى به قله کمالات و اوج معنویات، مجاهدت و ریاضت طولانى همراه با معرفت لازم دارد، تا جامعه اسلامى به نیروهاى توانمند و مؤمن دست پیدا کند. در اینجا شایسته است به گوشه هایى از آموزه هاى اخلاقى اشاره مى کنیم:

(1/38)

1. اهل خرد و اندیشه…
یکى از ویژگى هاى اخلاقى که زیبنده وزینت پیروان اهل بیت: مى باشد آن است که پایه ومحور رفتار وبرخوردهاى فردى واجتماعى را عقل قرار مى دهد، امام على (ع) مى فرماید: «وَالْعَقْلُ اَمیرُجُنُودِه» 63، یعنى عقل وخرد را فرمانده لشکر -زندگى ورفتار خود قرار داده است.

امام صادق) ع) فرمود: «لَنُحِبُّ مِنْ شیِعَتِنا مَنْ کَانَ عاقِلاً» 64 دوست داریم اهل خرد از شیعیان را.

(1/39)

2. هوشیار و زیرک…
«اَلمُؤمِنُ کَیِّسٌ» مؤمنان زیرک اند. نوف بکالى از یاران امام على7 روایت مى کند که حضرت على7 فرمود: ما اهل بیت از سرشتى پاکیزه آفریده شده ایم و شیعیان ما از سرشت ما آفریده شده اند ... گفتم: اى امیر مؤمنان، شیعه را براى من توصیف فرما، امام با یاد از نام شیعه گریست و فرمود: آنان زیرک و خردمندند.65

(1/40)

3. اهل علم و مهربانى…
پیروان اهل بیت: باید از ویژگى رافت، مهربانى ودانش برخوردار باشند. امام صادق7 فرمود: «اًّنَّ شیِعََْ عَلِى کانُوا اَهلَ رَأفًَْ وَ عِلمً»، پیروان على مهربان و اهل دانش هستند. نوف بکالى مى گوید: امیر مومنان در پاسخ پرسش ویژگى هاى شیعه، فرمود: اى نوف پیروان ما اهل حلم، عالم به خدا و دین او، مطیع دستورات الهى و هدایت شده براساس دوستى ومحبت خدامى باشند. در فراز دیگرى در پاسخ نشانه هاى شیعه فرمود: «یَرَى ِلاَحَدِهِم ... حِرْصاً عَلىَ عِلمً». یعنى یکى از علامتهاى آنان این است که به آموختن دانش علاقه فراوان دارند.

(1/41)

4. اهل تلاش و کوشش…
دستورات فراوانى برتلاش در جهت عمل وانجام کارهاى خوب وپرهیز از گناه در روایات اهل بیت: آمده است. امام صادق) ع) به عبدالله بن جندب که از یاران آن حضرت است پس از یادآورى این مطلب که به شیعیان ما بگو که مذاهب وگرایش هاى گوناگون شما را همراه خود نبرد، فرمود: «وَقُلْ لَهُم ... فَوَاللّهِ لاَتَنَالُ وَلاَ یَتُنا اَلاَّ بِالْوَرَعِ وَالاِجْتِهَادِ فِى الْدُنْیَا» 66 به خدا سوگند به ولایت ما نمى رسید جز باتلاش وکوشش در دنیا. در سخن دیگر فرمود: «شیِعَتُنا اَهْلُ الْوَرَعِ وَالاِجْتِهادِ وَاَهْلُ الْوَفأِ وَاَهْلُ الْزُّهْدِ وَالْعِبادَِْ وَاَصْحابُ اِحْدى وَخَمْسینَ رَکْعًَْ فِى الْیَومِ وَالَّیلَِْ و ... » 67 پیروان ما اهل پاکى وتلاش، اهل وفا و امانت، اهل زهد و پرستش خدا، و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز ... مى باشند. بنابراین بدون ایمان و تلاش در جهت انجام عمل شایسته به جایى نمى رسد. چنان که در قرآن همواره در کنار توصیه به ایمان عمل صالح را نیز یادآور شده است.

(1/42)

5. اهل عفو و گذشت…
ابواسماعیل از یاران امام باقر (ع) مى گوید: به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم، شیعیان شما نزد ما بسیارند، امام فرمود: «هَلْ یَتَجاوَزُ الْمُحْسِنُ عَلَى الْمُسیئُ وَ یَتَواسَوْنَ؟ فَقُلْتُ لاَ، فَقَالَ: لَیْسَ هَؤُلأِ شیِعًَْ، اَلشِّیعَُْ مَنْ یَفْعَلُ هَذا».68 آیا آنان از افراد بدى که در بین شان وجود دارد گذشت مى کنند و مساوات را رعایت مى کنند؟ عرض کردم خیر، فرمود: آنان شیعه نیستند، پیرو ما از این ویژگى برخوردار مى باشند.

(1/43)

6. محافظت بر نماز…
امام صادق (ع) فرمود: «اِمْتَحِنُوا شیِعَتَنا عِنْدَ ثَلاثً: عِنْدَ مَواقِیتِ الصَّلَواتِ کَیْفَ مُحَافِظَتُهُم عَلَیها».69 شیعیان ما را در سه زمان امتحان کنید، هنگام فرارسیدن اوقات نماز که چگونه مراقبت مى کنند.

(1/44)

7. استقبال از سخن حق…
مفضل بن عمر مى گوید: از امام صادق (ع) شنیدم مى فرمود: «لاَ تَغْضِبُوا مِنَ الْحَقِّ اِذَا قیلَ لَکُم، وَ لاَ تَغْضِبُوا اَهْلَ الْحَقِّ اِذَا صَدَعُوکُم بِهِ».70 از سخن حقى که به شما گفته مى شود، خشمگین نشوید و آن گاه که شما را آشکارا به آن فرامى خوانند کینه نورزید، زیرا مؤمن از حق بر آشفته نمى شود. چنان که در قرآن مى فرماید: (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَولَ وَ یَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ).71 پس مژده بده بندگان را که سخن را گوش مى دهند و بهترین را برمى گزینند.

(1/45)

8. زینت بودن براى اهل بیت:…
سلیمان بن مهران مى گوید: محضر امام صادق (ع) مشرف شدم در حالى که امام براى گروهى از پیروانشان سخن مى گفتند، امام مى فرمود: «مَعَاشِرَ الشِّیعَِْ کُونُوا لَنازَیْناً وَ لاَ تَکُونُوا عَلَیْنا شَیْناً، قُولُوا لِلنِّاسِ حُسْناً، وَ احْفِظُوا أَلْسِنَتَکُم، وَ کُفُّوها عَنِ الْفُضُولِ وَ قُبْحِ الْقَولِ» 72 اى گروه شیعه براى ما -با اعمال خوب خودتان زینت باشید نه مایه عیب و نقص، با مردم سخن نیک بگویید، زبان خودتان را نگه دارید، سخنان بى فایده و زشت را بر زبان جارى نسازید.

(1/46)

9. کمک به ناتوانان و دورى از آزار و اذیت…
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «شیعَتُنا ... شُرُورُهمْ مَأْمُونَهٌ».73 شیعیان ما ... شرشان به کسى نمى رسد.

در سخنى دیگر فرمود: شرشان پوشیده است و به کسى نمى رسد ... خود از ناحیه دیگران در سختى اند «أنْفُسُهُم فى عِنأِ وَالنّاس مِنْهُم فى راحِْ ... » اما مردم از جانب آنان در راحتى بسر مى برند ... "

(1/47)

10. اهل صلح و صفا…
امام صادق (ع) فرمود: «یا شیعَْ آلِ مُحَمَّد (ص) اًّنَّهُ لَیْسَ مِنّا لَمْ یَحْسُنْ صُحْبََْ مَن صَحِبَهُ وَ مُصالِحَْ مَن مُصالِحَهُ» اى شیعه آل محمد (ص) از ما نیست کسى که همنشینى او با معاشران خود و صلح و آشتى او با مردم نیکو نباشد.

(1/48)

11. اعتدال و میانه روى…
عمر بن سعید مى گوید: محضر امام باقر (ع) همراه گروهى وارد شدیم، فرمود: «کُونُوا النَّمِرقَْ الوُسْطى یُرْجَعُ اًّلَیْکُمُ الغالى وَ یَلْحَقُ بِکُمْ التّالى ... » شما (مانند) آن تکیه گاه میانه باشید که تندروها به ناگزیر به سوى شما باز آیند و کندروها به شما به پیوندند ... همچنین عمربن خالد از آن حضرت روایت کرده که فرمود: اى شیعیان آل محمد، مانند پشتى در میانه باشید -که از دو جانب به آن تکیه دهند، یعنى راه راست را به پیمایید و بر حد اعتدال باشید که مردم در زندگى شان از شما بیاموزند تا آن که غلو کرده به جانب شما باز گردد و وامانده خود را به شما برساند. مردى از انصار به نام سعد عرض کرد: جانم فداى تو باد، غالى کیست؟ فرمود: گروهى که درباره ما چیزهایى مى گویند که ما آن را درباره خود نمى گوییم، آنان از ما نیستند و ما هم از آنان نیستیم. گفت تالى و عقب مانده کیست؟ فرمود: کسى که طالب خیر است، خیر به او مى رسد و به میزان نیتش پاداش داده مى شود. مفضل از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: «أنّى یَکُونُونَ لَنا شیعًْ وَ أنَّهُم لَیُخاصِمُونَ عَدُوّنا فینا حَتّى یَزیدُوهُم عَداوًْ» چگونه شیعه ما مى باشند در حالى که با دشمنان ما به نزاع و ستیزه گرى بر مى خیزند، تا جایى که دشمنى آنان را بیشتر مى سازند.

(1/49)

12. پیرو اهل بیت: در گفتار و رفتار…
محمد بن عمر بن حنظله مى گوید: امام صادق (ع) فرمود: «لَیْسَ مِنْ شیعَتِنا مَنْ قالَ بِلِسانِهِ وَ خالَفْنا فى أعْمالِنا وَ آثارِنا وَ لکِنْ شیعَتُنا مَنْ وافَقَنا بِلِسانِه وَ قَلْبِهِ، وَ أتَّبَعَ آثارَنا وَ عَمِلَ بأِعْمالِنا، أولئِکَ شیعَتُنا».74

شیعه ما نیست کسى که با زبان خود طرفدار ما باشد و در رفتار و آثار ما مخالفت نماید، بلکه شیعه کسى است که زبان و قلب او یکى باشد و رفتار و آثار ما را الگوى عملى خویش قرار دهد. چنین افرادى شیعه ما مى باشند.

امام صادق (ع) به مهزم اسدى فرمود: «یا مِهْزَمُ شیعَتُنا ... لَنْ تَخْتَلِفَ قُلُوبُهُمْ، وَ اًّنِ اخْتَلفَ بِهِمُ الدّارُ ... ».75 اى مهزم، شیعیان ما کسانى اند که هر چند خانه هایشان از هم جدا است امّا دل هاى آنان هرگز از هم جدا نمى شود. در روایت دیگر امام على (ع) فرمود: شیعیان ما پیکرشان از هم جدا است ولى دل هاى آنان از هم جدا نیست.76 امام سجّاد (ع) فرمود: «وَدَدْتُ أنّى اًّفْتَدیتُ خِصْلَتَینِ فى الشّیعهِ لَنا بِبَعضِ ساعِدى: النَّزقَ وَ قِلَّْ الکِتْمانِ».77 دوست دارم که در برابر از بین رفتن دو خصلت در میان شیعیان، قسمتى از دستم را فدا کنم: 1. سبکى و شتاب در کارها بر اثر جهل و حماقت; 2. کمى کتمان و پنهان کارى.

در روایت دیگر فرمود: شیعیان ما را در سه وقت بیازمایید یکى درباره اسرارشان که چگونه آن را از دشمنان خود نگه مى دارند.78

(1/50)

13. مجامله با اهل باطل…
امام صادق فرمود: «عَلَیْکُم بِمُجَامَلَِْ اَهْلِ الْبَاطِلِ» 79 بااهل باطل مجامله و خوش رفتارى کنید. شخصى از قبیله بنى تمیم نزد پیامبر آمد، عرض کرد مرا توصیه فرمایید، «فَکَانَ مِمّا اَوْصاهُ: تَحَبّبْ اِلَى النّاسِ یُحِبُّوکَ.» 80 بامردم مهربان باش تا مردم تو را دوست داشته باشند. امام على به فرزندانش فرمود: «یابُنَىَّ عاشِرُوا النّاسَ عِشْرًَْ اِنْ غِبْتُم حَنَّوا اِلَیْکُم وَ اِنْ فَقَدتُمْ بَکَوا عَلَیْکُمْ» 81 با مردم به گونه اى زندگى کنید که اگر از میانشان رفتید آرزوى زندگى با شما را داشته باشند و اگر از دنیا رفتید بر شما گریه کنند.(1/51)

14. انصاف، عدل و نیکى…
امام على فرمود: «اِبْذِلْ ِلاَخِیکَ دَمَکَ وَ مَالَکَ وَ لِعَدُوِّکَ عَدْلَکَ وَ اِنْصافَکَ وَ لِلْعامَِّْ بُشْرَکَ وَ اِحْسانَکَ.» 82 براى برادرت مال و جانت و براى دشمن عدل و انصاف، و براى عموم مردم نیکى و خوش رفتارى خود را ببخش.

(1/52)

(1/53)

  • علی میرعرب

آموزه های شیعه

shia

شیعه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی